بازگشت

وفاداري فرزندان مسلم


مسلم دختر كوچكي داشت. امام حسين وقتي كه نشست او را صدا كرد، فرمود: بگوييد بيايد. دختر مسلم را آوردند، او را نشاند روي زانوي خودش ‍ و شروع كرد به نوازش كردن. دخترك زيرك و باهوش بود، ديد كه اين نوازش، يك نوازش فوق العاده است، پدرانه است، لذا عرض كرد: يا ابا عبدالله! يا ابن رسول الله! اگر پدرم بميرد چقدر. . . ؟

ابا عبدالله متأثر شد، فرمود:دختركم! من به جاي پدرت هستم. بعد از او، من جاي پدرت را مي گيرم.

صداي گريه از خاندان ابا عبدالله بلند شد. ابا عبدالله رو كرد به فرزندان عقيل و فرمود: اولاد عقيل! شما يك مسلم داديد كافي است. از بني عقيل يك مسلم كافي است، شما اگر مي خواهيد برگرديد، برگرديد.

عرض كردند: يا ابا عبدالله! يا ابن رسول الله! ما تا حال كه مسلمي را شهيد نداده بوديم، در ركاب تو بوديم، حالا كه طلبكار خون مسلم هستيم، رها كنيم؟ ابدا، ما هم در خدمت شما خواهيم بود تا همان سرنوشتي كه نصيب مسلم شد، نصيب ما هم بشود. [1] .


پاورقي

[1] حماسه حسيني، ج 1، ص 205.