بازگشت

مقام اصحاب و اهل بيت امام حسين


شهدا در ميان همه صلحا و سعدا مي درخشند و اصحاب امام حسين در ميان همه شهدا. مي دانيد چه فرموده؟ و چه گواهي صادر كرد؟ در آن شب بعد از آنكه در مراحل سابق غربال شده بود و آنهايي كه لايق نبودند رفته بودند و لايق ها مانده بودند، باز لايق ها را براي آخرين بار آزمايش كرد. ديگر در اين آزمايش يك نفر هم رفوزه نشد.

در شب عاشورا چه كرد؟ فجيع اصحاب (عند قرب الماء) يا (عند قرب المساء) (دو جور نوشته اند) آنها كه گفته اند عند قرب الماء يعني خيمه اي داشت ابا عبدالله، كه در آن خيمه مشكهاي آب بود، آن خيمه اختصاص ‍ داشت از روز اول براي مشك ها كه از آب پر مي كردند و در آن خيمه مي گذاشتند، آن خيمه را مي گفتند خيمه قرب الماء يعني خيمه مشكهاي آب، اصحاب خودش را در آنجا جمع كرده بود، حالا چرا آنجا جمع كرد؟ من نمي دانم، شايد به اين جهت كه آن خيمه در آن شب ديگر محلي از اعراب نداشت؛ چون مشك آبي ديگر آنجا وجود نداشت. حداكثر آب داشتن همان بوده كه ارباب مقاتل گفته اند كه فرزند عزيزش علي اكبر را با جمعيتي فرستاد و آنها موفق شدند و از شريعه فرات مقداري آب آوردند و همه از آن آب نوشيدند، بعد فرمود: با اين آب غسل كنيد، و خودتان را شستشو بدهيد، و بدانيد كه اين آخرين توشه شماست از آب دنيا. و اگر آن جمله عند قرب السماء باشد يعني نزديكر غروب آنها را جمع كرد.

به هر حال اصحاب را جمع كرد و خطبه اي خواند كه بسيار بسيار غرا و عالي است. اين خطبه عطف به حادثه اي بود كه در عصر همان روز پيش ‍ آمده بود.

شنيده ايد كه در عصر روز تاسوعا تكليف يكسره شد براي فردا، تكليف قطعي بود، بعد از قطعي شدن تكليف ابا عبدالله اصحاب را جمع كرد، راوي امام زين العابدين است كه خودشان آنجا بوده اند، مي فرمايند: آن خيمه اي كه امام عليه السلام اصحاب خود را در آن خيمه جمع كرد مجاور خيمه اي بود كه من در آنجا بستري بودم، پدرم وقتي اصحابش را جمع كرد، خدا را ثنا گفت: اثني علي الله احسن الثناء و احمده علي السراء و الضراء، اللهم اني احمدك علي ان اكرمتنا بالنبوه و علمتنا القرآن و فقهتنا في الدين؛ من خدا را ثنا مي گويم، عالي ترين ثناها، هميشه سپاسگزار بوده و هستم، در هر شرايطي، قرار بگيرم.

آنكه در طريق حق و حقيقت گام بر مي دارد، در هر شرايطي قرار بگيرد، براي او خير است، مرد حق در هر شرايطي، وظيفه خاص خويش را مي شناسد و با انجام وظيفه و مسئوليت هيچ پيش آمدي شر نيست.



در طريقت پيش سالك هر چه آيد خيز او است

در صراط مستقيم اي دل كسي گمراه نيست



بر در ميخانه رفتن كار يكرنگان بود

خود فروشان را به كوي مي فروشان راه نيست



هر چه هست از قامت ناساز بي اندام ماست

ورنه تشريف تو بر بالاي كس كوتاه نيست



خودش هنگامي كه داشت به طرف كربلا مي آمد، جمله اي در جواب فرزدق شاعر معروف در همين زمينه دارد كه جالب است. بعد از آنكه فرزدق وضع عراق را وخيم تعريف مي كند، امام مي فرمايد: ان نزل القضاء بما نحب فنحمد الله علي نعمائه و هو المستعان علي الشكر و ان حال القضاء دون الرجاء فلم يتعد (فلم يبد) من كان الحق نيته و التقوي سريرته؛ يعني اگر جريان قضا و قدر موافق آرزوي ما در آمد، خدا را سپاس مي گوييم و از او براي اداي شكر كمك مي خواهيم و اگر بر عكس، بر خلاف آنچه ما آرزو مي كنيم جريان يافت، باز هم آنكه قصد و هدفي جز حق و حقيقت ندارد و سرشتش، سرشت تقوا است، از هر غرضي و مرضي پاك است، زيان نكرده (و يا دور نشده) است. پس به هر حال هر چه پيش ‍ آيد خير است و شر نيست.

احمده علي السراء والضراء؛ من او را سپاس مي گويم، هم براي روزهاي راحتي و آساني، و هم براي روزهاي سختي.

مي خواهد بفرمايد: من روزهاي راحتي و خوشي در عمر خود ديده ام، مانند روزهايي كه در كودكي روز زانوي پيامبر مي نشستم، روي دوش پيامبر سوار مي شدم، اوقاتي بر من گذشته است كه عزيزترين كودكان عالم اسلام بودم، خدا را بر آن روزها، سپاس مي گويم، بر سختي هاي امروز هم سپاس ‍ مي گويم، من آنچه پيش آمده براي خود بد نمي دانم، خير مي دانم. خدايا ما تو را سپاس مي گوييم كه علم قرآن را به ما دادي، ما هستيم كه قرآن را آن جوري كه هست درك مي كنيم و مي فهميم. و تو را سپاس مي گوييم كه ما را بصيرت در دين قرار دادي، فقيه در دين كردي، يعني توفيق دادي كه دين را از روي عمق درك كنيم، روح و باطنش را بفهميم، زير و روي دين را آن جوري كه بايد بفهميم، بفهميم.

بعد چه كرد؟ بعد آن شهادتنامه تاريخي را درباره اصحاب و اهل بيتش ‍ صادر كرد، فرمود: اني لا اعلم اصحابا خيرا و لا اوفي من اصحابي و لا اهل بيت ابر و لا اوصل و لا افضل من اهل بيتي؛ من اصحابي از اصحاب خودم بهتر و باوفاتر سراغ ندارم.

مي خواهد بفرمايد من شما را حتي بر اصحاب پيامبر كه در ركاب پيامبر شهيد شدند ترجيح مي دهم؛ بر اصحاب پدرم علي كه در جمل و صفين و نهروان در ركاب او شهيد شدند ترجيح مي دهم؛ زيرا شرايط خاص شما از شرايط آنها مهم تر است. و اهل بيتي نيكوتر و صله رحم به جا آورتر و با فضيلت تر از اهل بيت خود سراغ ندارم، با اين وسيله اقرار كرد و اعتراف كرد به مقام آنها، و تشكر كرد از آنها.

بعد فرمود: ايها الناس! به همه تان اعلان مي كنم، هم به اصحاب خودم و هم به اهل بيت خودم كه اين قوم جز با شخص من با كس ديگر كار ندارند، اينها فعلا وجود من را مزاحم خودشان مي دانند از من بيعت مي خواهند كه بيعت نمي كنم، اينها چون فقط شخص من را مزاحم خودشان مي دانند، اگر من را از بين ببرند به هيچ كدام شما كار ندارند، پس دشمن كه به شما كار ندارد؛ امام من كه شما با من بيعت كرديد به همه تان اعلان مي كنم كه بيعت خود را از شما برداشتم، پس شما نه از ناحيه دشمن اجباري به ماندن داريد و نه از ناحيه دوست، آزاد مطلق، هر كس مي خواهد برود، برود.

رو كرد به اصحاب و فرمود: هر يك از شما دست يكي از خاندان مرا بگيرد (اهل بيت امام حسين كوچك داشتند، بزرگ داشتند، آنها هم كه بودند، اهل آن ديار نبودند، و با آن محيط ناآشنا بودند، مي خواست بفرمايد كه دسته جمعي اهل بيت من برود، بلكه هر يكي از شما دست يكي از آنها را بگيريد و از معركه خارج كنيد و برويد.

اينجاست كه مقام اصحاب ابا عبدالله روشن مي شود، هيچ اجباري نه از ناحيه دشمن كه بگوييم در چنگال دشمن گرفتارند و نه از ناحيه حضرت كه مسأله تعهد بيعت بود، نداشتند، ابا عبدالله به همه شان آزادي داد.

در همين جاست كه مي بينيد كه جمله هاي پرشكوه را يك يك اهل بيت و اصحابش، به ابا عبدالله در جوابش عرض مي كردند. [1] .


پاورقي

[1] شهيد، ص 123.