بازگشت

تكيه امام به عامل امر به معروف و نهي از منكر


امام حسين تا چه اندازه روي عامل امر به معروف و نهي از منكر تكيه دارد و اوست كه هجوم آورده به اين دولت و حكومت فاسد. از نظر اين عامل، امام حسين مهاجم به حكومت فاسد وقت است، تأثر است، انقلابي است. بين راه دارد مي آيد، چشمش مي افتد به دو نفر كه از طرف كوفه مي آيند مي ايستد تا با آنها صحبت كند. آنها مي فهمند كه امام حسين است، راهشان را كج مي كنند. امام هم مي فهمد كه دلشان نمي خواهند حرفي بزنند، راه خودش را ادامه مي دهد. بعد از اصحابش كه پشت سرآمده بود، آن دو را ديد و با آنها صحبت كرد. آنها قضاياي ناراحت كننده كوفه را از شهادت مسلم و هاني براي او نقل كردند، گفتند: والله! ما خجالت كشيديم اين خبر را به امام حسين بدهيم. آن مرد بعد كه به امام ملحق شد، وارد منزلي كه امام در آن نشسته بود، شد.

گفت: من خبري دارم، هر طور كه اجازه مي فرماييد بگويم؛ اگر اجازه مي فرماييد اينجا عرض بكنم، اينجا عرض مي كنم، اگر نه، مي خواهيد كه من به طور خصوصي عرض بكنم، بطور خصوصي عرض مي كنم.

فرمود: بگو، من از اصحاب خودم چيزي را مستور ندارم، با هم يكرنگ هستيم. قضيه را نقل كرد كه آن دو نفري كه ديروز شما مي خواستيد با آنها ملاقات كنيد ولي آنها راهشان را كج كردند، من با آنها صحبت كردم؛ گفتند قضيه از اين قرار است: كوفه سقوط كرد، مسلم و هاني كشته شدند. تا اين جمله را شنيد، اول اشك از چشمانش جاري شد. حالا ببينيد چه جمله اي را مي خواند: من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلو تبديلا. [1] . (اصلا در قرآن آيه اي مناسب تر براي چنين موقعي پيدا نمي كنيد. ) بعضي از مؤمنين به پيماني كه با خداي خويش بستند، وفا كردند، از اينهايي كه وفا كننده به پيمان خويش ه‍ستند، بعضي از آنها گذشتند و رفتند شهيد شدند و عده ديگر هم انتظار مي كشند نوبت آنها بشود. يعني ما فقط براي كوفه نيامديم. كوفه سقوط كرد كه كرد. حركت ما كه براي ما اين وظيفه را ايجاب مي كرد كه عجالتا از مكه بياييم به طرف كوفه. ما وظيفه بزرگ تر و سنگين تري داريم. مسلم به پيمان خود وفا كرد و كارش گذشت، پايان يافت، شهيد شد، آن سرنوشت مسلم را ما هم پيدا كنيم. [2] .


پاورقي

[1] سوره احزاب، آيه 23.

[2] حماسه حسيني، ج 2، ص 278.