بازگشت

مرد بيعت و مسلم نبود


امام نه حاضر شد به بيعت و تسليم، و خود گفته بود به هر حال من بيعت نخواهم كرد و لو لم يكن ملجا و لا مأوي، يعني خواه كوفه مرا بپذيرد بيعت نخواهم كرد؛ و هم اينكه پس از يأس از ياوري كوفيان نيز دست از انتقاد نكشيد. خطبه هاي داغش را پس از برخورد با حر و اطلاع از وضع كوفه ايراد كرد. بعد از اطلاع از شهادت مسلم يا قيس بن مسهر يا عبدالله بن يقطر تازه اين آيه را مي خواند: من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه. . . [1] پافشاري امام پس از تغيير اوضاع كوفه شايد بيشتر براي اين بود كه بفهماند امتناع از بيعت و هم اعتراض و انتقادش مقدم به قدرت رسيدن و تسلط بر كوفه نيست و امام از بيعت و نه از اعتراض و انتقاد و امر به معروف و نهي از منكر. ترك بيعت و اقدام به اعتراض امام منوط به زمينه كوفه نبود كه با سقوط اين زمينه، هم حاضر به بيعت شود و هم ترك اعتراض را هم مي دانست و به اثر اين اعتراض خونين هم واقف بود، مي خواست اعلام جرم خود را با خون بنويسد كه هرگز پاك نشود و هم اينكه راهي پيش نگرفت كه لااقل از كشته شدن فرزندان و يارانش جلوگيري كند؛ زيرا فرضا بگوييم خود را در خطر مي ديد، اصحاب و خاندان خود را كه قطعا در خطر نمي ديد، چرا حاضر شد آنها كشته شوند؟ به علاوه چرا حتي پس از برخورد با حر بن يزيد، عبيدالله بن حر جعفي و ضحاك بن عبدالله مشرقي (رجوع شود به تاريخ كه اين كار پس از برخورد با حر بوده است يا نه) (آنها را) و مخصوصا بني اسد را در شب عاشورا به همراهي و نصرت مي خواند؟ [2]


پاورقي

[1] سوره احزاب، آيه 23.

[2] حماسه حسيني، ج 3، ص 186.