بازگشت

عناصر نهضت حسيني


پس از مرگ معاويه، يزيد، بلافاصله نامه اي از شام به حاكم مدينه وليد بن عتبه بن ابي سفيان كه از بني اعمام خودش بود نوشت و در آن، خبر درگذشت معاويه و نيز اينكه خودش در جاي پدرش نشسته است را به او رساند. و در نامه جداگانه اي نام چند نفر را نوشت و در راس آنها حسين بن علي عليه السلام كه حتما بايد از اينها بيعت بگيري. امام حسين عليه السلام حاضر به بيعت كردن نشد (كه داستانش را شايد مكرر شنيده ايد) و پس از چند روزي كه در مدينه توقف كرد، در حالي كه مي دانست اينها دست بردار نيستند، با اهل بيت و خاندانش به سوي حرم امن الهي بيت الله الحرام در مكه حركت كرد و به آنجا رفت. يعني در دهه آخر ماه رجب بود كه خبر مرگ معاويه به مدينه رسيد از امام حسين عليه السلام تقاضاي بيعت كردند.

شايد در حدود بيست و هفتم ماه رجب بود كه امام حسين عليه السلام به طرف مكه حركت كرد و در سوم ماه شعبان كه روز ولادت ايشان هم هست، وارد مكه شد، و تا هشتم ماه ذي الحجه در مكه اقامت كرد. به هر حال به هيچ وجه حاضر نشد آن تقاضايي را كه از او شده بود تمكين كند. اين (پاسخ منفي دادن) يك گفته است، گفته اي كه به اين نهضت ماهيت مخصوص مي دهد، و آن ماهيت نفي و عدم تمكين و تسليم در مقابل تقاضاهاي جابرانه قدرت حاكم زمان است. عنصر ديگري كه در اين نهضت دخالت دارد، عنصر امر به معروف و نهي از منكر است كه در كلمات خود حسين بن علي عليه السلام تصريح قاطع به اين مطلب شده است و شواهد و دلايل زيادي دارد. يعني اگر فرضا از او بيعت هم نمي خواستند باز او سكوت نمي كرد.

عنصر ديگر، عنصر اتمام حجت است. در آن روز اسلام سه مركز بزرگ و مؤثر داشت: مدينه كه دارالهجره پيغمبر بود، شام كه دارالخلافه بود كوفه كه قبلا دارالخلافه اميرالمؤمنين علي عليه السلام بود، و به علاوه شهر جديدي بود كه به وسيله سربازان مسلمين در زمان عمر بن الخطاب ساخته شده بود و آنرا سرباز خانه اسلامي مي دانستند و از اين جهت با شام برابري مي كرد. از مردم كوفه، يعني از سربازخانه جان اسلام بعد از اينكه اطلاع پيدا مي كنند كه امام حسين حاضر نشده است با يزيد بيعت نكند، در حدود هجده هزار نامه مي رسد. نامه ها را به مركز مي فرستند. [1]


پاورقي

[1] حماسه حسيني، ج 1، ص 188.