بازگشت

واجب بودن قيام عليه سلطان ستمگر


(و لا تركنوا الي الذين ظلموا فتمسكم النار و ما لكم من دون الله من أولياء ثم لا تنصرون). [1] .

به كساني كه ستم كرده اند، متمايل نشويد كه آتش (دوزخ) به شما مي رسد و در برابر خدا براي شما دوستاني نخواهد بود و سرانجام، ياري نخواهيد شد.

امام حسين عليه السلام نيز يكي از دلايل خود را وجوب قيام عليه سلطان ستمگر دانسته، مي فرمايد:

هر كس حاكم ستمگري را ببيند كه حرام خدا را حلال كرده، عهد الهي را ناديده گرفته، با روش پيامبر صلي الله عليه و آله مخالفت و در ميان مردم، به ظلم و گناه عمل مي كند و عليه او سخني نگويد و شورشي نكند، بر خدا لازم است كه او را به جايگاه خود (جهنم) ببرد. [2] .

پرسش: آيا حركت امام حسين عليه السلام و ورود ايشان به كربلا با اين كه مي دانست كوفيان از او حمايت نمي كنند، با آيه ي (و لا تلقوا بأيديكم الي التهلكة) سازگار است؟

پاسخ: اين پرسش، از دير زمان در محافل علمي مطرح بوده، پاسخ هاي متعددي را به خود ديده است. عده اي براي فرار از پيامدهاي اين فرض كه ايشان از شهادت خويش با خبر بود، آن را انكار كرده اند؛ اما عده اي ديگر، با تأكيد بر آن، به اين پرسش پاسخ داده اند.

ما بر مبناي ديدگاه دوم، بحث را پي مي گيريم. طبق اين مبنا چند پاسخ به اين پرسش مي توان داد كه تنها به دو پاسخ اشاره مي كنيم:

1. هر چند آيه ي (و لا تلقوا بأيديكم الي التهلكة) درباره ي ترك انفاق در جهاد نازل شده است، اما مفهوم گسترده اي دارد كه موارد بسياري را شامل مي شود؛ از جمله، اين كه انسان حق ندارد از جاده هاي خطرناك، بدون پيش بيني هاي لازم بگذرد يا غذايي كه به احتمال قوي آلوده، به سم است، تناول كند و يا حتي در ميدان جهاد، بدون نقشه و برنامه ريزي وارد عمل بشود.

بديهي است كه اين گستردگي مفهوم، هر گونه جهاد ابتدايي و به خطر انداختن را در بر نمي گيرد؛ [3] زيرا كه واداشتن نفس به هلاكت، مربوط به جايي است كه هدفي بالاتر از جان در خطر نباشد و گرنه، بايد جان را فداي حفظ آن كرد؛ چنان كه حضرت علي عليه السلام جان خويش را در «ليلة المبيت» براي حفظ رسول خدا صلي الله عليه و آله به خطر انداخت.

اقدام به جهاد امام حسين عليه السلام نيز چون براي حفظ شريعت بود - كه وظيفه ي امام است - «تهلكه» و اقدام به خودكشي نيست. خلاصه، طرح اين شبهه، حاكي از ناآگاهي از احكام ابتدايي امر به معروف و نهي از منكر است و مطرح كننده ي آن، از مرحله ي اقدام به نهي از منكر، در جايي كه خطر متوجه اساس دين يا ضرورت ديني باشد، غافل يا بي خبر است.



آن كه مردن پيش چشمش تهلكه است

نهي «لا تلقوا» بگيرد او به دست



و آن مردن شد مر او را فتح باب

«سارعوا» آمد مر او را خطاب



2. هر كس كه به امر خدا در كنار رسول خدا صلي الله عليه و آله يا به فرمان او به جهاد برخيزد و به شهادت برسد، در زمره ي مدافعان اسلام بوده، اقدام به جهادش، تهلكه و خودكشي به حساب نمي آيد.

اگر خروج امام حسين عليه السلام و ياران ايشان به امر خدا و رسولش صورت گرفته باشد و جهاد آن حضرت، در پي همان اهدافي باشد كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله دنبال مي كرد، اقدام حضرت، تهلكه و خودكشي نخواهد بود.

اثبات اين مطلب، با اهدافي كه امام حسين عليه السلام از جهاد داشته است و رواياتي كه در آنها پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و خود آن حضرت، از آگاهانه بودن انتخابش خبر داده اند، با توضيحاتي كه در ذيل خواهد آمد، كار چندان دشواري نيست:

1. به طور كلي، در آياتي از قرآن [4] و در احاديث متواتر نبوي، جهاد عليه ستم و تجاوز و فساد در زمين، امري ضروري و واجب دانسته شده است؛ زيرا جهاد، فريضه اي است كه بقاي اسلام، حيات دين، رشد ايمان، استقرار امنيت، ابقاي نظام الهي و مصونيت حق، عدل، آزادي و شرف به آن بستگي تمام دارد.

روشن است كه فلسفه نهضت امام حسين عليه السلام چيزي جز احياي همه ي ارزش هاي انساني و مفاهيم والاي ديني نبود.

2. روايات متعددي وجود دارد كه از شهادت آن حضرت خبر داده اند؛ از جمله، از قول انس بن حارث (كسي كه حضرت را همراهي كرد تا شهيد شد) از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نقل شده است:

فرزندم حسين عليه السلام در سرزمين كربلا به شهادت خواهد رسيد. هر كس او را دريابد، بايد او را نصرت و ياري دهد [5] .

بنابراين، هر كس امام حسين عليه السلام را ياري نكرده باشد، به يقين، با خدا و پيامبرش به جنگ و مخالفت برخاسته است:

«الم يعلموا انه و من يحادد الله و رسوله و فأن له و نار جهنم خالدا فيها ذلك الخزي العظيم» [6] .

3. وقتي امام حسين عليه السلام با حر و ياران او روبه رو شد، فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرموده است:

هر كس حاكم و پادشاه ستمگري را ببيند كه حرام هاي خدا را حلال و پيمان و تعهد الهي را شكسته، با سنت رسول خدا مخالفت مي ورزد و در ميان بندگان خدا با گناه و تجاوز و ستم رفتار مي كند، هيچ گونه تغيير و تحولي نيابد و بي توجه باشد و با سخن و عمل خود، به او اعتراض نكند، حق خدا است كه او را به سزاي سكوت و بي توجهي اش برساند و او را وارد دوزخ كند [7] .

آيا سزاوار است كه امام حسين عليه السلام اين سخن را از پيامبر روايت كند و خود به آن عمل نكند.

4. سخنان و رفتار امام حسين عليه السلام از همان آغاز حركت، حاكي از آن بود كه ايشان آگاهانه اين حركت را انتخاب كرده است و كاملا مطمئن بود كه حركتش به فرمان خدا و رسول او است.

شيخ مفيد در ارشاد نقل مي كند:

پيرمردي از بني عكرمه، به امام عرض كرد: كجا مي رويد؟ حضرت فرمود: كوفه. پيرمرد گفت: سوگند به خدا! منصرف شويد. شمشيرهاي آماده، عليه شما و همه ي افرادي كه براي شما نامه نوشتند، در اين باره اتفاق نظر دارند... بنابراين، گمان نمي كنم رفتن به كوفه،، به صلاح باشد. حضرت پاسخ داد: اي بنده ي خدا! همه چيز را آگاهم و هيچ چيز از من پوشيده نيست و خداوند مغلوب اراده ي بنده ي خود نمي شود. سوگند به خدا!

اينان مرا نخواستند، مگر آنكه قطعه ي خوني كه در شكم من است، بيرون آورند؛ اما خداوند كساني را بر آنان مسلط خواهد ساخت كه ذليل ترين ملتها باشند [8] .

پرسش: آيا آگاهي امام از سرانجام خويش و تعلق اراده ي خداوند به آن، اجباري بودن حركت حضرت را نمي رساند؟

پاسخ: در اين باره، دو مطلب را مي توان بررسي كرد:


پاورقي

[1] هود (11) آيه‏ي 113.

[2] بحارالانوار، ج 44، ص 381 (ر.ک: آموزه‏هاي تربيتي عاشورا، درس‏ها و عبرت‏ها).

[3] جامع المقاصد، ج 3، ص 467؛ رياض المسائل، ج 1، ص 487.

[4] توبه (9) آيه‏ي 29.

[5] بحار الانوار، ج 44، ص 247.

[6] توبه (9) آيه‏ي 63.

[7] بحار الانوار، ج 44، ص 381.

[8] ارشاد، ج 2، ص 76؛ (ر.ک: الحسين و القرآن؛ حماسه‏ي حسيني، ج 3؛ شهيد آگاه).