بازگشت

استفاده از وسايل مقدس براي هدف مقدس


در منزل بني مقاتل، حضرت براي اتمام حجت و دعوت عبيدالله جعفي، به خيمه ي او رفت و پس از گفت وگوهايي عبيدالله را به ياري خود فراخواند. عبيدالله گفت: من از مرگ سخت گريزانم؛ ولي اسب معروف خود، «ملحقه» را به شما تقديم مي كنم، اسبي كه تا به حال، دشمني را با آن تعقيب نكرده ام، جز اين كه به او رسيده ام و هيچ دشمني با دشمن اين اسب، مرا تعقيب نكرده است، مگر اين كه از چنگال او نجات يافته ام.

امام در پاسخ وي فرمود: «و ما كنت متخذ المضلين عضدا». [1] حال كه در اين راه، از نثار جان امتناع مي ورزي، ما نيز نه به تو نياز داريم و نه به اسب تو؛ زيرا من هيچ گاه گمراه كنندگان را دستيار خود قرار نمي دهم. [2] .

پرسش: آيا امكان دارد سر از تن جدا شده، قرآن تلاوت كند؟

پاسخ: تلاوت قرآن سر مبارك امام حسين عليه السلام، با معجزات شگفت انگيزي كه از پيشوايان معصوم عليهم السلام سراغ داريم، چندان استبعادي ندارد؛ هم چنان كه با قدرت خداوند، اشيا و موجودات بسياري سخن گفته اند؛ از جمله:

1. سخن گفتن مورچه و هدهد با حضرت سليمان عليه السلام. [3] .

2. حضرت موسي عليه السلام از درختي شنيد: «يا موسي اني أنا الله رب العالمين». [4] .

3. در خيبر، زني يهودي، گوسفندي را مسموم كرد و پيش روي پيامبر صلي الله عليه و آله گذاشت. حضرت فرمود: «كفوا أيديكم فان هذه الذراع تخبرني أنها مسمومة؛ دست بكشيد، اين پاچه گوسفند به من خبر مي دهد كه مسموم است». [5] .

در حكايت ذيل، پاسخ پرسش مذكور را از نامه ي شيخ صدوق به تفصيل مي خوانيم. در حالات مرحوم صدوق آمده است كه ركن الدوله ي ديلمي، حاكم وقت، روزي در ستايش از شيخ، سخناني بر زبان راند و از او تجليل شايسته اي كرد. يكي از حاضران در مجلس گفت: شيخ عقيده دارد سر مقدس امام حسين عليه السلام در بالاي نيزه، به تلاوت سوره ي كهف پرداخته است.

پادشاه نامه اي به شيخ نوشت. مرحوم صدوق در پاسخ نوشت: «آري، به صورت يك خبر، به ما رسيده است كه سر شريف امام حسين عليه السلام به قرائت آياتي از سوره ي كهف پرداخته است؛ اما از سوي امامان معصوم عليهم السلام چيزي در اين باره در اختيار نداريم. در عين حال، آن را انكار نمي كنيم؛ چه اين كه وقتي سخن گفتن و گواهي دادن پاها و دست هاي خطاكاران، عليه آنان در روز قيامت، روا و جايز و امري مسلم دانسته شود، [6] چگونه روا نباشد كه سر مبارك فرزند رسول خدا و جانشين او در زمين و پيشوايان و سرور جوانان اهل بهشت، به تلاوت قرآن مجيد بپردازد. آري، اين بزرگواري شكوهمند، با اراده ي قادر متعال، براي او فراهم آمده است. انكار اين امر، در واقع، به انكار قدرت خدا يا انكار فضيلت رسول او باز مي گردد. شگفتا از كسي كه چنين امر واضح و روشني را درباره ي شخصي انكار مي كند كه فرشتگان در سوگ او گريستند و آسمان ها در مصيبتش خون باريدند و جنيان در ماتمش گريبان دريدند». [7] .

پرسش: سر مبارك امام حسين عليه السلام، چه آياتي را تلاوت فرمود؟

پاسخ: طبق نقل هاي مقاتل، سر مبارك حضرت، آيات متعدي را تلاوت كرده است، نقل ها به قرار زير است:

1. زيد بن ارقم مي گويد:

سر مبارك را ديدم كه قرآن مي خواند: «أم حسبت أن أصحاب الكهف و الرقيم كانوا من آياتنا عجبا». [8] موي بر تنم راست شد و گفتم: اين ماجرا عجيب تر از جريان اصحاب كهف ايت. [9] .

2. وقتي سر را به درختي آويزان مي كنند و نوري از آن ساطع مي شود، مي خواند: «و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون». [10] .

3. سلمة بن كهيل مي گويد: از زبان مقدس سر شنيدم كه مي خواند: «فسيكفيكهم الله و هو السميع العليم». [11] .

4. ابن وكيده صدايي مي شنود؛ اما نمي داند كه از سر مقدس است يا از ديگري. ناگاه سر، او را خطاب مي كند: «يابن وكيده! أما علمت أنا معشر الأئمة أحياء عند ربهم يرزقون؛ اي ابن وكيده! آيا نمي داني كه ما امامان نزد پروردگار خود زنده هستيم». [12] .

5. منهال بن عمرو مي گويد: سر را در دمشق ديدم و فردي آياتي از سوره ي كهف را مي خواند. زبان مقدس به سخن آمد و فرمود: «أعجب من أصحاب الكهف قتلي و حملي؛ [13] شگفت انگيزتر از داستان اصحاب كهف، كشتن من و حمل من است».

پرسش: چرا سر مبارك امام حسين عليه السلام از ميان آيات قرآن، آيات ياد شده را تلاوت فرمود؟

پاسخ: از ميان آيات مذكور، بيش ترين نقل ها تكيه بر تلاوت آيات سوره كهف دارد. شايد علت انتخاب اين آيات، به اين منظور بوده است كه با تلاوت اين آيات، به مردم بفهماند كه شما مي پنداريد داستان اصحاب كهف عجيب است، كه از ستمگر زمان خود، براي رهانيدن دين خويشتن دور شدند و به غار پناه بردند. نه، عجيب داستان ما است كه با عزمي استوار به مقابله يا ستمگر زمان خودمان برخاستيم و حتي زنان و كودكان خويش را در اين مبارزه، همراه خود آورديم.

شايد بتوان علت ديگري براي انتخاب همه ي آيات گفت. آيات ياد شده، درباره ي داستان اصحاب كهف است. از پيام هاي مهم اين داستان، آن است كه ماندن مردم در دنيا، به خواب اصحاب كهف مي ماند كه پس از 309 سال، خداوند آنان را از اين خواب دنيوي بيدار كرد و از چگونگي و مدت توقفشان پرسيد. آنان پاسخ دادند: «لبثنا يوما أو بعض يوم». [14] امويان هم بدانند كه پس از اين جنايت هولناك، جز اندكي نخواهند آسود و خداوند شرشان را دفع و به حسابشان رسيدگي خواهد كرد.


پاورقي

[1] کهف (18) آيه‏ي 51.

[2] الامالي، ص 154.

[3] ر.ک: نمل (27) آيه‏ي 24 - 18.

[4] قصص (28) آيه‏ي 30.

[5] شرح صحيح مسلم، ج 14، ص 179.

[6] يس (36) آيه‏ي 65.

[7] العترة و القرآن، ص 110 - 109، (به نقل از: مجالس اميرالمؤمنين، ج 1، ص 463؛ روضات الجنات، ص 534).

[8] «مگر پنداشتي اصحاب کهف و رقيم از آيات ما شگفت بوده است؟ (کهف (18) آيه‏ي 9 (.

[9] ارشاد، ج 2، ص 116.

[10] فرهنگ جامع سخنان امام حسين عليه‏السلام، ص 571؛ «و کساني که ستم کرده‏اند، به زودي خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت» (شعراء (26) آيه‏ي 227).

[11] همان، ص 585؛ «و به زودي خداوند[ شر]آنان را از تو کفايت خواهد کرد، که او شنواي دانا است» (بقره (2) آيه‏ي 137).

[12] دلائل الاماميه، ص 78.

[13] بحارالانوار، ج 45، ص 188؛ تاريخ مدينة، دمشق، ج 6، ص 369.

[14] «يک روز يا نصف روز درنگ کرديم» (کهف (18) آيه‏ي 19).