بازگشت

خاتمه


فقيه نبيه شيخ جعفر نجفي - طاب ثراه - در كتاب «الحق المبين» ثبوت ملائكة نقاله را نسبت به شهر ميانه ي اماميه داده و تصديق به اين معني مشكل است، زيرا كه احاديث مذكوره در كتب معتبره ي اماميه روايت نشده، و اگر مراد به ملائكه ي نقاله بردن ابدان مثاليه است به وادي السلام و برهوت، پس حق و يقين و مستفيض در اخبار ماست؛ چنانچه در كافي مروي است از حبه ي عرني كه گفت: اميرالمؤمنين (ع) در ظهر كوفه ايستاد و سخن مي گفت با اشخاص به اندازه [اي] كه من خسته شدم. گاهي نشستم و گاهي برخاستم. عرضه داشتم كه شما ملول گشتيد. رداي خود را گستردم كه آسايش نمايد. فرمود: نبود مگر سخن گفتن با مؤمن و مؤمنه.

هرگاه پرده برداشته شود، خواهي ديد حلقه زده اند و با يكديگر سخن مي گويند. عرضه داشتم: ايشان اجسامند يا ارواح؟ فرمود: ارواح هستند، و نيست مؤمن و مؤمنه اي كه وفات كند در بقعه اي از بقاع ارض مگر آن كه گفته مي شود از براي روح او كه ملحق شو به وادي السلام، و آن جا بقعه اي است از جنت عدن.

و نيز در همان كتاب مروي است كه كسي عرضه داشت به جناب صادق (ع) كه برادرم در بغداد است، مي ترسم در آن جا وفات كند. فرمود: باكي نداشته باش! باقي نماند مؤمني در شرق و غرب زمين مگر اين كه محشور كند خدا روح او را در وادي السلام. پرسيد: وادي السلام كجاست؟ فرمود: پشت كوفه. گويا مي بينم ايشان را كه حلقه گرد يكديگر نشسته اند و سخن مي گويند.

مؤلف گويد: مراد به ارواح در اين احاديث اجساد مثاليه است كه بالنسبة به جسد عنصري روح است، به قرينه ي نشستن و حلقه زدن. و در هر حال ابدان عنصريه ي مدفونه، مراد نيست. و التزام به اين كه بدنهاي مدفونه را زير خاك ملائكه بيرون آورند و به محال ديگر برند، به غايب بعيد است، بلكه مخالف حس و عيان است، زيرا كه محسوس بقاي ابدان عنصريه است در قبور. و احتمال اين كه شايد از ابصار ما مستور باشد بردن ملائكه، نظير سفسطه خواهد بود. و تمسك به اخبار غير قطعي الصدور و التزام به امور غريبه وجهي ندارد، و الله العالم بالوقايع.