بازگشت

فايده


علم تعبير خواب از علوم غامضه است و بايد معبر صاحب حدس صائب و فكر صافي باشد و بر روابط و مناسبات عالم ملك و ملكوت مطلع باشد تا بتواند تطبيق صمور مثاليه با امور دنيويه نمايد. و از احاديث تجسم اعمال و اخلاق در عالم برزخ ظاهر است كه هر عملي و خلقي صورت خاصه دارد؛ مثل آنچه وارد شده كه شخص حريص به صورت مورچه محشور شود، و شخص مشبق كثير الشهوة به صورت خنزير، و شديد الغضب به صورت كلب.

و در خبري از حضرت سيدالشهداء (ع) وارد شده كه فرمود: غيبت نان خورش سگهاي جهنم است [1] .

و سر اين معني آن است كه غالبا از روي غضب صادر شود، و اين كه حضرت حسين فرموده در حديث سابق كه: «در خواب ديدم كه كلاب، در اين بيابان بر من حمله كردند و در ميانه ي آنها كلب ابقع بود»، اشاره به حال شمر بن ذي الجوشن است كه كافر سختدلي بود شديد الغضب، و داراي صفات خبيثه و رذايل حيوانيه ي سبع و بي حيا، چنانچه در «كامل التواريخ، است كه زهير بن قبن در كربلا نصيحت كرد اهل كوفه را و گفت: بر مسلمان حق است كه برادر ديني خود را نصيحت كند، و ما و شما بر يك دين و ملت هستيم تا زماني كه شمشير در ميان ما كشيده نشود، و خداوند شما را مبتلا به ذريه ي پيغمبر نموده او را ياري كنيد و دست از پسر طاغيه يعني يزيد بن معاويه برداريد. در جواب او را دشنام دادند و ثناجويي ابن زياد نمودند. پس از آن زهير گفت: پس اگر ياري نكنيد حسين را، پس پناه به خدا بريد از اين كه بكشيداو را. ناگاه شمر تيري به سوي او انداخت و فرياد كرد: سكوت كن! تنگ آوردي ما را به سبب بسياري سخن. زهير به وي پاسخ داد: «يا ابن البوال علي عقبيه، ما اياك أخاطب، انما أنت بهيمة، و لم يغير الاسلام منك خلقا من اخلاق الجاهلية» [2] .

و در تذكره ي سبط مسطور است كه ذي الجوشن كه مكني به ابي شمر بود، اسلام نياورد و اجابت ننمود رسول خدا را هنگامي كه او را دعوت نمود و گفت: قوم تو، تو را تكذيب كردند، من چگونه تصديق كنم؟ و بعد از غزوه ي بدر اسبي براي پيغمبر هديه آورد و پيغمبر از او قبول نكرد. و نيز در آن كتاب است كه شمر ابرص بود، چنانچه حضرت فرمود كه قاتل من


ابرص است [3] . و مشاهده نمودن آن كفار را به صورت كلاب از آن جهت است كه در درندگان پليدتر از سگ جانوري نيست، و صفات خبيثه ي سگ در غالب اهل كوفه موجود بود، زيرا كه غريب دشمن و شديد الغضب و خالي از ترحم بر ضعفا و مساكين بودند، و اين جانور را رذيله اي است كه خاصه ي خود اوست، زيرا كه هر حيواني بدون سبب غضب نكند و تا منافري تخيل ننمايد حمله نكند، مگر سگ كه غالبا قوه ي عضبيه ي او به غضب غير متحرك شود و بدون آن كه سببي باعث شود يا منافري حادث شود، به كمال شدت هجوم كند؛ و حال اهل كوفه در معامله ي سيد مظلومين همين نحو شد، زيرا كه هجوم آنها از جهت متابعت يزيد بود و گرنه از سيد مظلومين جنايت و خيانتي بالنسبه به آنها صادر نشده بود، و در مقام احتجاج به آنها فرمود: «علي (م) عليم تقاتلوني؟ أعلي قتيل أم علي دم سفكته؟...» تا آخر آنچه در خطبه ي خود فرمود.



پاورقي

[1] مجلسي: بحارالأنوار، ج 75، ص 117، چاپ بيروت.

[2] در آن منبع پيدا نشد.

[3] در آن منبع پيدا نشد. رجوع کنيد به ابن کثير: البداية و النهاية، ج 8، ص 188 و ذهبي: ميزان الاعتدال، 449 / 1.