بازگشت

بيانات


رؤياي امام به منزله ي وحي است و اضغاث و احلام راهي به نفوس مقدسه ي اوليا و انبيا ندارد. و دانستن حقايق رؤيا توقف و تعلق دارد بر بيان اموري كه عمده ي آن تصوير شكل دماغ است. بايد دانست كه مغز سر آدمي را شكلي است نزديك به مثلت يا مخروط كه قاعده و طرف بزرگ تر آن سمت مقدم رأس است و اندك اندك باريك شود به طرف پشت سر، و اين مخروط را سه جوف است كه بطن نامند، و بطن اول بزرگ تر است و بطن ثاني تنگ و كوچك


باشد و بطن سيم بزرگ تر از دويم و كوچك تر از اول بود، شبيه به كري كه وسط او كمتر از دو طرف آن باشد و از بطن اول سوراخي است به بطن سيم. و حواس خمسه ي باطنه كه حس مشترك و خيال و وهم و حافظ كه او را نيز متفكره گويند، در اين بطون است، و از براي هر يك از اين قوا محل خاصي است و روح مخصوصي، و به قواعد حكمت و طب، تعدد اين قوا و تعدد مجال آنها ثابت شده. و حس مشترك كه به لغت يوناني «بنطاسيا» گويند، به منزله ي سرچشمه اي است كه از او جدا شود پنج نهر كه حواس خمسه ي ظاهره كه بصر و سمع و شم و ذوق و لمس باشد، و محل حس مشترك مقدم بطن اول است و محل خيال مؤخر همين بطن است، و قوه ي خيال را مصوره نيز گويند، و واهمه در بطن وسط واقع است كه درك معاني جزئيه نمايد مانند ادراك محبت و عداوت جزئيه، و اكثر افعال حيوانيه از قوه ي وهميه صادر شود. و آنچه را حس مشترك از صور اشياء درك كند، به قوه ي خيال سپارد كه او را محافظت نمايد، و آنچه او را هم ادراك نمايد، قوه ي حافظه كه آن را ذاكره نيز نامند محافظت نمايد، و قوه ي ديگري است كه صور محسوسه و معاني مدركه ي جزئيه را با يكديگر تركيب و تفصيل كند يا مطابق واقع يا به اختراع خودش او را متخيله يا مفكره نامند. و ببايد دانست كه قواي ادراكيه براي نفس ناطقه به منزله ي آلات و ادوات هستند، اگر چه حقيقت نفس بالاتر از جسمانيت است و ليكن با بدن جسماني رابطه ي اتحادي دارد، و نه مي توان گفت در بدن است و نه توان گفت در بدن نيست، مانند ذات اقدس بي مثال، بالنسبه به موجودات كه «نه داخل است در اشياء به ممازجه و نه خارج است به مباينه».



اين طرفه حديثي است كه آن ظاهر پنهان

در هيچ نشد داخل و او هيچ به در نيست



و حقيقت نفس از عالم ديگري است، و از سنخ روحانيات، ولي مادامي كه متعلق است به بدن عنصري و مشغول است به تغذيه و تنميه و ادراك امور حسيه از عالم خود غافل است از جهت ضعف نفوس بشريه كه نتواند متوجه هر دو عالم باشد، و ليكن نفوس قويه ي انبيا و اوليا غالبا متوجه و حافظ هر دو عالم هستند، و نعم ما قيل:



يلهو و يشرب لا تلهيه سكرته

عن النديم و لا يلهو عن الكأس



و اين جوهره ي لطيفه ي روحانيه را يك نحو اتحاد و ربطي است با روح بخاري كه ساري در عرق و اعصاب است كه زندگي عبارت از بقاي اين رابطه است و تصرف و تدبير نفس در بدن به واسطه ي روح بخاري است و مردم عبارت از قطع علاقه و انقطاع اتصال است، و چون افاعيل نفس به توسط روح بخاري است، چه ادراكات باشد چه تغذيه و تنميه و امثال آن،


ناچار براي او خستگي روي دهد و نتواند هميشه در كار باشد. به اين سبب گاهي از ادراكات حسيه اعراض نمايد و بس متوجه تغذيه و تنميه و غيرها شود و برگردد به سوي باطن، خصوصا هنگام بسياري حركات يا امتلاي معده، و از جهت فراغت در حال خواب براي تغذيه تحليل غذا در حالت خواب زياده شود از بيداري. و چون روح بخاري از ادراكات حسيه فارغ شود و تعطيل ادراك كند، براي نفس ناطقه فرصتي پيدا شود و شواغل او كمتر شود، متوجه عالم روحاني خود شود و اتصال به جواهر روحانيه پيدا كند نقوش و صور موجودات تقدريه در آنها مثبت است، به تدريج زماني در عالم خارج هويدا شود، ليكن اين اتصال را شرايطي است كه اول آنها صحت مزاج و اعتدال طبيعت است، خصوصا از امراض دماغيه.

ثانيا عدم امتلاي معده و ثقل اغذيه و كثرت بخارات كه اگر چنين باشد راهي به عالم روحانيات نيابد، و به اين سبب گفته اند كه رؤياي ليالي رمضان اعتبار ندارد.

و ثالثا معتاد بودن به صدق و راستگويي و اشتياق به امور روحانيه و مكدر نبودن به شواغل و كدورات و استعداد و قابليت ذاتيه و صفا و بهاي جوهر، و غالبا بعد از اجتماع شرايط و اتصال به جواهر روحانيه و معاشرت ملائكه، اطلاع بر آنچه در نفوس مقدسه ي علويين است حاصل شود براي نفس ناطقه، و در او نقش بندد جمله اي از آنچه در الواح سماويه است از گذشته و آينده، دنيويه و اخرويه به اندازه ي استعداد شخصي خود، مانند آينه كه به قدر گنجايش خود صورت در او نقش گيرد. و هرگاه در رؤيا صوري ادراك نمود و حافظه محافظت نمود او را و متخيله در آن تصرفي نكرد كه تبديل به امثال و اشباه نمايد، آن رؤياي صادقه خواهد بود. و اين گونه خواب ديدن، بسيار اندك است، زيرا كه قوه ي متخيله در غالب نفوس قوي هست و در حال خواب هم تعطيل ندارد و مشغول تبديل و تركيب صور است، و خصوصا اين كه صور مدركه كه در رؤيا در كمال ضعف مناسبه از عالم عنصريات مانند تبديل علم و دانش به ناقه و شير، و دشمن به مار و سگ، پادشاه به دريا و كوه، رؤيا محتاج به تعبير خواهد بود كه معبر بداند روابط صور علويه و سفليه را، بلكه بسا باشد كه صورت مدركه در رؤيا را تبدلات عديده در قوه ي متخيله شده باشد، و آن گاه تعبير، كمال و صعوبت پيدا كند و بدون حدس صائب و صفاي ذهن، تعبير اين گونه خواب ميسر نشود، و صور مدركه نيز به حسب اشخاص و ازمنه و امكنه، مختلف مي شود. در مقام تعبير بايد


شخص معبر آگاه از خصوصيات باشد، و هرگاه نفس ناطقه به حسب استعداد، ناقص باشد و يا آن كه كثير الأنس به امور سافله و عالم سفليات باشد و اشتغال غالب به شهوات و لذات جسمانيه داشته باشد، غالبا در عالم رؤيا از مرتبه ي تخيل امور مأنوسه ي مألوفه ي خود تجاوز نكند و به مطالعه ي الواح سماويه فائز نشود و معاشرت روحانيين و ملائكه نصيب او نباشد، و غالبا در رؤيا همان امور معهوده ي خود را ادراك كند به تصرفات عجيبه از متخيله و صور مخترعه، مثل اين كه كثرت شهوت و امتلاي معده براي او اسباب احتلام و جماع فراهم آورد، گرسنه خواب نان بيند، و تشنه آب، و فقير وجدان دراهم و دنانير. و از اين جهت است كه اغلب مردم مناسبات عالم بيداري خود را در خواب بينند. عامي رؤياي تدريس و تعليم نبيند، و ملل مختلفه هر يك مسمي به اضغاث احلام شده و در روايات اهل بيت (ع) نهي از حكايت كردن اين گونه خواب فرموده اند، بلكه بعد از بيداري استعاذه از شيطان گويد، زيرا كه القاي خيالات باطله و صور فاسده از ناحيه ي شيطان است. و آنچه نگاشته شد نتيجه ي كلمات اكابر اهل علم است، و هر كس شرح و تفصيل اين مقام خواهد، رجوع كند به رساله ي شيخ رئيس كه «فيض الهي» ناميده و شرح كافي صدر المتألهين و شرح تلويحات و عين اليقين فيض، و بعض كلمات ايشان خالي از مناقشه نيست. علامه ي مجلسي و شيخ معاصر نوري - روح الله روحيهما - در «سماء العالم» و «دار السلام» تعرض نموده اند.

در اين مقام تنبيه بر اموري مهم است:

اول اين كه توجه نفوس در رؤيا به عالم روحانيات و اتصال به عالم مثال منافي نيست با عدم تذكر در يقظه، زيرا كه رؤيا وقتي حاصل شود كه بعد از اتصال نفس به ملكوت و ادراك صور تنزل به قلب و حواس باطنه نمايد؛ و ملازمه نباشد كه هرگاه اتصال شد متنزل به حواس نيز بشود و محفوظ در ذاكره شود اگر چه در يقظه قوي الحفظ باشد، زيرا كه نفس قليل الأنس و عديم الألفه به مدركات عالم مثال است و صور رؤيا مدرك به حواس جسمانيه نست تا آن كه حاسه به آن متأثر شود و در ذاكره محفوظ ماند. و نيز سرعت سير و حركت نفس در عالم رؤيا مانع است از تحفظ بر آنچه ادراك مي كند، چنانچه موافق تجربه معلوم است كه حركات نفسانيه چه اندازه سريع است كه گويا لا في زمان واقع مي شود. و شايد مصالح نوعيه نيز مقتضي نسيان بعضي منامات باشد، چنانچه حضرت صادق (ع) در توحيد مفضل فرمايد كه صادق و كاذب خوابها با يكديگر مخلوط است كه اگر همه صادق بود، تمامي مردم معبر آن


بودند و اگر تمام كاذب بود، در آنها نفعي نبود، و بسياري از خوابها دروغ است تا اعتماد بر آنها نشود.

دوم آن كه نفوس قويه ي اهل علم و ايمان كمتر خواب بينند و نفوس ساذجه كه الواح نفسانيه ي ايشان خالي ازنظريات است، اتصال به عالم مثال بيشتري پيدا كنند، و مؤيد اين معني دو خبر است:

يكي نبوي مروي در تحف العقول، قال: «لا يحزن أحدكم أن ترفع عنه الرؤيا، فانه اذا رسخ في العلم ارتفع عنه الرؤيا».

دوم: روي في بصائر الدرجات: أن رجلا واقفيا كان يري في حالة وقفه الرؤيا الحسنة و يري له، ثم تبصر و انقطع عنه الرؤيا، فشكي في المنام الي ابي عبدالله انقطاع الرؤيا، فقال: «لا تغتم، فان المؤمن اذا رسخ في الايمان رفع عنه الرؤيا».

و از اين جهت شيخ كراچكي از شيخ مفيد نقل كرده كه گفته: هر كس علم او بسيار شد و فهم او وسيع گرديد، روياي او كم باشد؛ و اگر سليم الجسم باشد و خوابي بيند، لا محاله حق خواهد بود. و اين معني ظاهرا منافات دارد با آنچه در تفسير كريمه ي «لهم البشري في الحياة الدنيا» وارد شده كه مبشرات نوميه از خصايص اهل تقوا و دين است. و شايد سبب اين معني اين باشد كه شواغل نفس به مدركات نظريه هر چه كمتر باشد، ارتقا به عالم مثال آسان تر شود، و نفوس قويه ي علما و اهل ايمان چون مستغرق به شواغل نظريه و اعتقاديه هستند در عالم رؤيا هم فراغت ندارند و اغفال از تعلقات واقعيه در غايت صعوبت است، به خلاف نفوس ساده، ولي هرگاه نفوس قويه به عالم روحانيات متوجه شوند مراتب عاليه [اي] مشاهده كنند كه نفوس ناقصه ي ضعيفه هرگز ادراك آن مقام نكند.

و در نبوي وارد است: «رؤيا المؤمن تجري مجري الكلم الرب عنده.» و هرگاه قوت نفس به مرتبه ي كمال رسد، حافظ عوالم و مشاعر باشد و اشتغال به امري مانع از امر ديگر نشود، مانند نفوس شريفه ي انبيا و اوليا كه اتصال ايشان به عالم مثال در نوم و يقظه منافي با ادراكات ديگر نيست و رؤياي آنها به منزله ي وحي است و كثير الاتفاق خواهد شد.