بازگشت

سر ايماني


معاصي صادره از شخص انساني بر اقسامي است، از مبادي مختلفه صادر شود:قسم اول آن است كه از سوء فطرت و خبث طينت و اعوجاج طبيعت از اعتدال و استقامت است، مانند فحش در قول، و غيبت مردماني درست رفتار، و كذب دائم، و آزار مردم به زبان كه غالبا ناشي از حسد و بخل و حرص است. و گاهي كه خالي از موانع باشد منتهي به ضرب و جرح و قتل شود. و چنين شخصي به حسب صورت اگر چه انسان است و ليك در معني از سنخ سباع و درندگان و وحوش است، و در واقع خالي از ضعف عقيده و تصديق ايماني نباشد، و لا محاله سنخ ذات او آلوده به سجين است. و بسيار بعيد است توفيق او به توبه، و شفاعت شافعين نصيب او نشود مگر بعد از زمان طويلي «و من لم يجعل الله له نورا فما له من نور [1] ».

و در شرح حال اين طبقه وارد شده كه رسول اكرم فرمود: «ان الله حرم الجنة علي كل فحاش بذي قليل الحياء لا يبالي ما قال و لا ما قيل له، فانك ان فتشتة لم تجده الا لغية او شرك شيطان، فقيل: يا رسول الله، و في الناس شرك شيطان؟ فقال: اما تقرأ قول الله: «و شاركهم في الأموال و الأولاد...» [2] و فيه عنه (ص) أيضا: أبي الله لصاحب الخلق السيئي بالتوبة. قيل: فكيف ذلك يا رسول الله؟ قال: لأنه اذا تاب من ذنب وقع في ذنب أعظم منه [3] .

و صاحب اين گونه از معاصي از رحمت واسعه بسيار دور است. نستجير بالله الكريم.


قسم دوم معاصي است كه به واسطه ي قوه ي شهويه صادر شود، مثل التذاذ بن مناكح و مطاعم و مشارب محرمه، و سبب اين گونه معاصي، مقهور شدن قوه ي عاقله است، از قوه ي شهويه و غالبا در سن جواني خواهد بود، هر زماني كه انكسار و ضعفي در قوه ي شهويه پيدا شود رجوع به توبه نمايد، نادم بر افعال قبيحه ي خود شود. و كمتر كسي است كه از اين قسم معاصي خالي باشد، و غالبا موفق به توبه و انابه شود. حكيم سنائي گويد:



به حرص ار شربتي خوردم مگير از من كه بد كردم

بيابان بود و تابستان و آب سرد و استسقا



و عارف ديگري گويد:

«زهي بد طاعتي كه مرا به عجب و خودبيني اندازد، و نيكو معصيتي كه مرا به خوف اندازد».

روي ثقة الاسلام في الكافي عن حمران بن أعين عن الباقر (ع) حين سأله عن اشياء، و هم بالقيام، قال له: أخبرك - أطال الله بقائك لنا و أمتعنا بك - أنا نأتيك فما نخرج من عندك حتي ترق قلوبنا و تسلوا أنفسنا عن الدنيا، فتهون علينا ما أيدي الناس من هذه الأموال، ثم نخرج من عندك فاذا صرنا مع الناس و التجار أحببنا الدنيا، قال أبوجعفر (ع): ان أصحاب محمد قالوا: يا رسول الله، نخاف علينا النفاق، قال لهم: و لم تخافون ذلك؟ قالوا: أذا كنا عندك فذكرتنا و رغبتنا و جلنا و نسينا و زهدنا حتي كأننا نعاين الآخرة و الجنة و النار و نحن عندك، و اذا خرجنا من عندك حتي كأنا لم نكن علي شيئي، أفتخاف علينا النفاق و أن ذلك نفاق؟ فقال لهم رسول الله (ص): كلا ان هذه خطوات الشيطان قد رغبكم في الدنيا، و الله لو تدومون علي الحال التي وصفتم أنفسكم لصافحتكم الملائكة و مشيتم علي الماء، و لو لا أنكن تذنبون فتستغفرون الله لأتي الله بخلق يذنبون و يستغفرون فيغفر لهم، ان المؤمن مفتن تواب، أما سمعت قول الله: «ان الله يحب التوابين... [4] «و قال: «استغفروا ربكم ثم توبوا اليه... [5] «.

و السر فيه أن الموجودات بأسرها مجالي اسمائه تعالي و مظاهر صفاته الحسني، مظهر العفو و الغفور، و امثالهما لا يتحقق الا بأهل العصيان، و اليه أشار من قال:



خطاي من اي شيخ بر من چه گيري

مرا عفو او با خطا مي پسندد




و قال آخر:



ز جرم ماست كه گفتي منم غفور و رحيم

اگر نه زهر بود چيست حاصل ترياك



و روي في الكافي عن الصادق (ع) قال:... من جاء ليبدي عودة قد سترها الله تعالي فنحوه، فقال له رجل من القوم: جعلت فداك، الله اني لمقيم علي ذنب منذ دهر أريد أن أتحول عنه الي غيره فما أقدر عليه، فقال: ان كنت صادقا فان الله يحبك، و ما يمنعه أن ينقلك عنه الي غيره الا لكي تخافه [6] .

و روي فيه أيضا عنه (ع) أو عن أبيه قال: «دخل رجلان المسجد، أحدهما عابد و الآخر فاسق: فخرجا من المسجد و الفاسق صديق و العابد فاسق، و ذلك أنه يدخل العابد المسجد مدلا بعبادته يدل بها فتكون فكرته في ذلك، و يكون فكرة الفاسق في التندم علي فسقه و يستغفر الله لما صنع من الذنوب [7] «.

و مخفي نباشد كه اين دو قسم كه ذكر شد از گناهان، ناشي از ملكات شود و لا محاله مبدئي راسخ در نفس دارد و توبه از آنها سخت است، و ليكن هرگاه توبه ي حقيقي واقع شود ملكات ثابته ي چندين ساله را برطرف كند، مانند شخصي مسموم كه ترياق نوشد كه دفعة اثر زهر برداشته شود. و همچنين است رجوع از كفر و اعتقادات فاسده و اختيار اسلام كه تأثير آني دارد و ملكات راسخه ي حال كفر را بي اثر كند، اگر چه اسلام او به لحظه اي قبل از موت باشد.

در كافي از معاوية بن وهب روايت شده كه مرد پيري در حال مرض موت بود بر طريقه ي اهل سنت، در آن حال طريقه ي ولايت و حقيت اميرالمؤمنين را بر وي عرضه داشتند، اقرار كرد و فريادي بركشيد و جان داد. شرح حال او را به حضرت صادق (ع) عرضه داشتند، فرمود: داخل بهشت مي شود. علي بن سري حاضر بود، عرض نمود كه اين مرد زياده بر يك دمي اين عقيده اظهار نكرد و زياده بر اين چيزي نشناخت. گفت: ديگر چه مي خواهيد از او؟ به خدا سوگند داخل بهشت شد [8] .

قسم سوم معاصي است كه به حسب اتفاق صادر شود و مبدأ راسخي نداشته باشد كه در آيه ي مباركه اشاره ي به آن فرموده: «الذين يجتنبون كبائر الاثم و الفواحش الا اللمم»، [9] كه در تفسير


آن وارد شده: «يلم بالذنب ثم يستغفر منه». [10] .

و در خبري در كافي از حضرت صادق (ع) روايت كرده: «اللمم من العبد الذي يلم بالذنب بعد الذنب ليس من سليقته، اي من طبيعته [11] .

و در خبري ديگر فرمود: «المؤمن لا يكون سجيته الكذب و البخل و الفجور، و ربما ألم من ذلك شيئا لا يدوم عليه [12] » و اين قسم معاصي را عفو الهي تدارك نمايد و مواخذه نشود. و در احاديث وارد شده كه آنچه از مؤمن در حال دلتنگي و غضب صادر شود، بر او نوشته نشود، و الله العالم باسراره.



پاورقي

[1] نور، 40.

[2] کليني: کافي، ج 2، ص 324 - 323.

[3] همان، ص 321.

[4] بقره‏ي، 222.

[5] هود، 3.

[6] کليني: کافي، ج 2، ص 424.

[7] همان، ص 442.

[8] همان، ص 440.

[9] نجم، 32.

[10] کليني: کافر، اصول، ج 2، ص 442.

[11] همان.

[12] همان.