بازگشت

بيانات


چون نوبت خلافت و رياست به عثمان بن عفان رسيد، جوانان بني اميه كه عشيره ي او


بودند، بر مسلمانان مسلط كرد و هر يك را ولايت ناحيه [اي] داد. و شرح سوء سلوك [1] و بدكرداري ايشان و جور و ستم و اشتغال به ملاهي [2] و شرب خمور [3] و حمايت و اغماض عثمان از افعال شنيعه ي [4] آنها در تواريخ اسلاميه مسطور است. و هر چه از عمال و ولات او شكايت و تظلم نمودند، مفيد نشد، تا آن كه اهل مصر و ساير مسلمين چاره اي از خلع عثمان نديدند. اجتماعي در مدينه شد و از او خواستند كه خود را از خلافت خلع كند و از كار مسلمين خارج شود تا خليفه [اي] براي خود معين نمايند. اقوام و عشيره ي او از حب جاه و رياست او را مانع شدند و خود نيز اقدام نكرد، تا آن كه او را در خانه ي خودش محاصره كردند و منع آب و طعام از او نمودند. چون اين خبر به حضرت اميرالمؤمنين (ع) رسيد، در غضب شد و به توسط حسنين (ع) مشكهاي آب به خانه ي او فرستاد، و جمعي در خانه ي او داخل شدند و او را كشتند. بني اميه اين واقعه را دستاويز كينه ي ديرينه ي خود قرار داده و بهانه [اي] براي خلافت و رياست معاويه شد، و به گمان مردم دادند [5] كه كشته شدن عثمان و شورش مردم بر وي به صوابديد علي بن ابي طالب بود، و در صدد تلافي برآمده و به اين جهت، اهل فتنه [6] و بغي [7] و خوارج و نواصب [8] و منافقين، خونريزي بسياري از مسلمانان كردند و خلق كثيري كشته شد.

و چون واقعه ي كربلا در رسيد، عبيدالله بن مرجانه كشته شدن عثمان و تشنگي او را بهانه نمود و امر كرد كه عترت پيغمبر را از آب فرات منع نمايند، و از روز ششم محرم كه عمر بن سعد وارد كربلا شد مانع از آب شد و به لشكريان خود سپرد كه نگذارند اصحاب حضرت حسين (ع) آب بردارند. اگر چه شط فرات طولاني بود، ليكن اصحاب حضرت در محاصره بودند و ازدحام [9] اهل كوفه بسيار شد. همه ي شريعه ها را گرفتن و كار بر همراهان آن جناب سخت شده، هر روز ابن زياد تأكيد در اين باب نمود و عمر بن سعد، عمرو بن حجاج را امر كرد كه با پانصد سوار، مواظب شريعه باشد، تا كار سخت شد و سه شبانه روز ممنوع از آب شدند. گاهي چشمه حفر كردند. چون همراهان عمر مطلع شدند، آن چشمه را پر كردند. در


شب عاشورا، حضرت علي بن الحسين با پنجاه نفر به شريعه ي فرات آمدند و قدري آب آوردند. حضرت سيدالشهداء به اصحاب خود فرمود: هر كه خواهد از اين آب بياشامد، و اين آخرين توشه ي شماست از دنيا، و وضو بگيريد و غسل كنيد و جامه ي خود را شستشو نماييد كه كفن شما شود. و از صبح عاشورا كه كار به جدال كشيد، قطره ي آبي در خيام آن حضرت نبود و تشنگي بر اطفال و جوانان غلبه كرد. بعضي را امر به صبر مي نمودند. بعضي را انگشتر در دهان مي گذاشت. چون اثر مكيدن بعض سنگها اطفاي حرارت تشنگي است، چنان كه در لعل «بدخشان» گفته اند. و از عبارت كتاب «مناقب» قديمه موافق نقل مجلسي (ره) نمايد كه خود حضرت در روز عاشورا روزه دار بود و گفت: در سحر آن روز كه جدم را در خواب ديدم، به من گفت: بايد افطار تو نزد من باشد. و گفت: ملائكه از آسمان با شيشه ي سبزي فرود آمد تا خون تو را ضبط كند.

و در كتاب شيخ فقيه «ابن نما» وارد است كه در اثناي قتال [10] شربت آبي براي آن حضرت آوردند. نزديك دهان برد كه بياشامد. از لشكر مخالف تيري بر دهان مبارك آن جناب زدند كه دو طرف لبهاي مباركش را شكافت.

و شيخ كفعمي در «جنة الأمان» گويد كه: سكينه ي بنت الحسين اين شعر را از پدر بزرگوار بعد از شهادت در حالت بيهوشي شنيد:



شيعتي مهما شربتم ري ماء فاذكروني

او سمعتم بشهيد او غريب فاندبوني [11]



شيخ صدوق در «امالي» از داود بن كثير رقي روايت كرده كه گفت:

در خدمت جناب صادق (ع) بودم كه آب طلبيد. چون آشاميد، ديدم اشك از چشمهاي آن حضرت روان شد و گفت: يا داود! «لعن الله قاتل الحسين، ما أنغص ذكر الحسين للعيش، اني ما شربت ماء الا و ذكرت الحسين» [12] . پس گفت: هر كس آب بياشامد و ياد كند حسين را و لعن بر قاتل او كند، خدا صد هزار حسنه براي او نويسد و صد هزار سيئه از او محو كند و صد هزار درجه براي او رفع كند، و گويا صد هزار بنده آزاد كرده و خدا او را محشور كند با روي سفيد.



پاورقي

[1] بدرفتاري.

[2] خوشگذراني.

[3] ميگساري.

[4] کارهاي زشت.

[5] به مردم باوراندند.

[6] آشوب.

[7] شورش.

[8] بدخواهان ائمه‏ي دين.

[9] انبوهي.

[10] هنگامه‏ي جنگ.

[11] اي شيعيان من! هرگاه آب گوارايي نوشيديد مرا ياد کنيد، و اگر نام شهيد يا غريبي شنيديد بر من گريه کنيد.

[12] اي داود! خدا کشنده‏ي حسين را لعنت کند. ياد حسين چه اندازه زندگي را ناخوش مي‏کند! من هيچ‏گاه آب نمي‏خورم مگر اين که به ياد حسين مي‏افتم.