بازگشت

ترجمه


ابوحمزه ي ثمالي گفت: نگاه كرد علي پسر حسين كه مهتر بندگي كنان بود سوي عبيدالله پسر عباس پسر علي پسر ابوطالب و اشك او روان شد و گفت: نبود روزي سخت تر بر پيغمبر خدا از روز جنگ احد كه كشته شد در آن روز عمويش حمزه پسر عبدالمطلب شير خدا و پيغمبرش، و پس آن روز، روز جنگ مؤته كه كشته شد در آن روز پسرعمويش جعفر پسر ابوطالب. پس گفت: نبود روزي مانند روز حسين كه شتافتند سوي او سي هزار مرد كه گمانشان بود كه از اين گروه مسلمانانند، و هر يك وانمود مي كردند نزديكي به خدا را در ريختن خود او را. و به خدا يادآوري مي كرد ايشان را و پند نمي گرفتند، تا كشتند او را از روي سركشي و ستمكاري. پس گفت: مهرباني كند خداوند عباس را به درستي كه برگزيد برادر را


بر خود و گرفتار شد و سربها داد برادر خود را به جان خودش تا آن كه جدا شد دو دست او، و به جاي دست، خدا دو بال به وي داد كه پرواز نمايد با فرشتگان در بهشت، چنانچه براي جعفر داد. و به درستي كه براي عباس جايگاهي است نزد خدا كه آرزو برند بر وي همه ي كشتگان راه خدا در روز رستخيز.