بازگشت

بيانات


اين حديث شريف بر حسب سند در اعلي درجه ي اعتبار است، اگر چه مضامين عاليه ي او بي نياز كند از تعرض سند او، و صاحبان قلوب روحانيه دانند كه چگونه تأثيري در نفوس دارد، گويا كه هر كس بشنود از زبان امام سجاد (ع) شنيده.



گواهي دهم اين سخن را از اوست

تو گفتي كه گوشم بر آواز اوست



در حقيقت، اين حديث، كرامت باهره و معجزه ي ظاهره اي است كه در هزار و دويست و كسري سال پيش، اخبار به غيب كرده اند كه بقعه ي كربلا مشهد و مزار خواهد شد، و آنچه خلفاي جور كوشش نمايند و همت گمارند بر محو آن بقعه ي مباركه، براي ايشان ميسر نشود و لواي اين قبر شريف برداشته نشود و مجتمع زوار خواهد شد، و وافق الخبر الخبر، همان طور كه گفتند واقع شد، با نهايت استيلاي بن اميه بعد از شهادت سيدالشهداء (ع) و شدت ممانعت از زيارت آن قبر و تبرك جستن به آن مشهد شريف، بلكه در كتاب «نوادر» علي بن


اسباط روايت شده كه از نزديكي زمان شهادت، صد هزار زن در اطراف بلاد اسلام تدريجا به زيارت آن قبر و تبرك جويي آمدند و عقيم بودند و همگي ذات ولد شدند. چون در ميان عرب تفاؤل بود كه زني كه نزايد بايد بر سر قبر كريمي برود تا فرزند آورد.

و در كتاب «كامل» نيز روايت شده كه حضرت صادق (ع) فرموده كه از زمان شهادت آن مظلوم، هيچ زماني خالي نبوده بقعه ي كربلا از زائري از ملائكه و جن و انس و وحشي. بعد فرمود: شنيده ام كه از اطراف كوفه و غير كوفه مردم آن جا مجتمع شوند در نيمه ي ماه شعبان و نوحه سرايي نمايند و مرثيه خوانند و زناني ندبه و سوگواري كنند. بعضي اهل كوفه عرضه داشتند كه چنان است كه شنيده ايد، ما نيز حاضر بوده و ديده ايم. گفت: الحمدلله كه خدا براي ما مرثيه خوان و مداح و زوار مقرر نمود.

از اواخر دولت بني اميه بر آن قبر شريف قبه بنا شد، و در اوايل خلافت بني عباس زيارت آن مشهد معظم به طوري شايع شد كه حائر مقدس از اماكن اجتماع و ازدحام شمرده مي شد. مردم از حكم مزاحمت سؤال كردند از حضرت صادق كه هرگاه مردي از حائر براي تجديد وضو خارج شود و جايي او را بگيرند، جايز است؟ جواب فرمود: هر كس به مكاني سبقت نمايد، تا يك شبانه روز، اولي و احق به آن مكان است. [1] .

و در خلافت هارون الرشيد به حدي از مشرق و مغرب، هجوم به زيارت آن مشهد معظم شد كه هارون ترسيد كه اگر توجه مردم به اين روش بالا رود، لا محاله خلافت از عباسيين به علويين بازگردد، و به اين سبب امر كرد موسي بن عيسي والي كوفه را كه از بني عباس بود به خراب نمودن قبر سيدالشهداء (ع) و تخريب عمارت آن نواحي و كشت و زرع در اطراف آن زمين، و او امر داد مردي را كه نامش موسي بن عبدالملك بود و تمام عمارت و بنيان قبه ي شريفه را خراب كرد و اراضي حائر را زرع نمود و شخم كرد و زراعت شد، و مقصود محو اثر قبر شريف بود. و درخت سدري نزديك قبر بود كه علامت بود براي شناختن قبر شريف، آن درخت را نيز از ريشه بيرون آوردند تا آن كه اثري از قبر باقي نباشد. و چون اين خبر به جرير بن عبدالحميد كه يكي از علماي حديث بود رسيد، تكبيري گفت و اظهار تعجب نمود و گفت: الآن معلوم شد مراد به حديث نبوي كه فرمود: «لعن الله قاطع السدرة» [2] و اندكي نگذشت كه تجديد شد قبه ي كربلا و رغبت مردم به توجه به آن جا افزوده شد، و از خلفاي


عباسيه ديگر كسي به صدد تخريب برنيامد تا زمان متوكل عباسي، جعفر بن معتصم - لعنة الله - كه در نهايت انحراف بود، از سلسله ي عليه ي علويين و در ايام خلافت خود حقوق ذوي القربي را از ايشان ممانعت مي نمود، به حدي فقر و فاقه به علويين احاطه كرد كه معاش ايشان منحصر شد به چرخ ريشتن زنان علويات، و در خاندان ايشان بسا بود كه زياده بر يك پيراهن كه توان در او نماز گزارد، نبود، و خواتين علويات [3] به نوبت در آن جامه نماز مي گزاردند، و از عداوت علويين فروگذار نمي كرد و اين مذهب پليد را فتح بن خاقان تركي در نظر او جلوه داده بود و فاطمه ي زهرا (س) را جهارا سب مي نمود [4] براي آن كه علويين خود را به رسول به توسط فاطمه (س) نسبت مي دادند، و در مجلس لهو و طرب مسخره [اي] داشت كه خود را به صورت اميرالمؤمنين (ع) بطين [5] مي ساخت و بالشي زير پيراهن مي گذاشت، تا آن كه در سنه ي دويست و سي و هفت هجري خبردار شد كه اهالي سواد كوفه، اجتماع و ازدحامي در كربلا دارند و به زيارت قبر شريف متبرك مي شوند، سرداري و لشكري مهيا كرده به ناحيه ي نينوا فرستاد و قبر را خراب كردند و مردم را متفرق نمودند. [6] .

و باز مردم در مراسم زيارت آن بقعه ي مباركه فراهم شدند و گويا از كشته شدن باكي نداشتند و گفتند: اگر همه كشته شديم، بازماندگان ما به زيارت خواهند آمد، [7] و اين اهتمام به جهت بركات و كراماتي بود كه از آن بقعه ي مباركه، مشاهده كرده بودند. چون اين خبر به متوكل رسيد، از انقلاب عراق خائف [8] شد و كس به كوفه فرستاد كه والي متعرض نباشد، ولي در اطراف آن قبر ديدبانان داشت و برجها ساخته كه مردم نتوانند جهارا [9] به زيارت روند. ديري نگذشت باز مردم بناي عمارت در كربلا كردند و بازار بزرگي ساخته شد، و زائرين، زياده از سابق شدند. تا در سنه ي دويست و چهل و هفت، ديگر بار لشكر و سردار فرستادند و ندا ميان مردم در داد كه ذمه ي خليفه بيزار است از زائر كربلا، و امر كرد اراضي «طفوف» را آب بستند و زراعت كردند. گاهي آب به جانب قبر شريف روان نشد و گاهي گاو شخم ننمود. [10] گاهي قبر


از زمين بلند شد و گاهي تيري از غيب نمودار شد بر عمله و بيلداران برخورد. با ظهور كرامات، آن كافر از عزيمت خود دست برنداشت، بلكه بر بغض و كينه ي او افزوده شد تا آن كه در بعض شبهاي طرب تفحص از مغنيه [11] [اي] نمود كه كنيزان مغنيه داشت. گفتند: از سامره مهاجرت كرده. پس از چندي چون آن كنيزك نزد وي آمد، پرسيد: كجا رفته بودي؟ گفت: با خاتون خود حج رفته بودم. جواب گفت: ماه شعبان موسوم حج نباشد. كنيزك گفت: زيارت قبر حسين بن علي (ع) به منزله ي حج است. از استماع اين كلمه بسيار غضب نمود و خاتون و آن كنيزك را حبس نمود و اموال او را خالصه ي خود كرده، و ابراهيم بن ديزج كه يهودي بود و اظهار اسلام كرده امر داد كه به كربلا رود و آن قبر شريف را محو كند و هر چه عمارت شده منهدم سازد. ديزج با جمعي از مسلمانان و يهود به كربلا درآمدند. مسلمانان اقدامي در تخريب قبر نكردند. يهودان را واداشت تا صندوق قبر را كندند و سوزانيدند و عمارات را خراب كردند و دويست جريب اطراف آن زمين را زراعت كردند و آب بستند و برجها در اطراف آن سرزمين بنا كردند و قبر را شكافته بوريايي جديد يافتند كه جسد مقدس بر او بود و ليك نامه نوشت به متوكل كه در قبر چيزي نيافتم. [12] .

محمد بن حسين اشناني كه از اهل كوفه بود با مرد عطاري شبانگاه به زيارت قبر شريف آمدند. ديدند قبر را آب بسته و خراب كرده اند. قدري فرو رفته و بوي خوشي شنيدند. علاماتي در اطراف قبر فرو بردند و زيرزمين پنهان كردند. بعد از كشته شدن متوكل آمدند و علامات را از زيرزمين بيرون كشيدند وديگر كسي از خلفا متعرض اين قبر شريف نگرديد، مگر «مستر شد» عباسي و پسرش «راشد» كه خزانه ي اوقاف را گرفتند. و متوكل هفده نوبت اين قبر را خراب نمود باز به صورت اولي و بهتر برگشت و قبه و بارگاه ساخته شد، تا در سنه ي دويست و نود و سه هجريه سقف فرود آمد و تجديد عمارت شد. و در اين سنه صندوقي بر قبر شريف گذارده شد و بعد از آن حسن بن زيد راعي كه در طبرستان خروج كرد، صحن و سرايي بنا كرد، و در سنه ي سيصد و شصت و نه هجري عضد الدوله ي ديلمي از اطراف، صناع [13] و عمال [14] بسياري فراهم كرد و بناي بقعه ي مباركه ي نجف و كربلا كرد و بناي عالي احداث كرد، و بقعه اي كه هارون بنياد كرده بود در نجف و چهار درگاه داشت، خراب نمود. و عمران بن


شاهين نيز بناي رواقي در هر دو مشهد نمود. و رواق عمران در زمان ما، در نجف معروف است. و مطابق اين روايت آثار اين مشهد معظم تا قيامت برپا خواهد بود.



بس كاخها خراب شد و بيستون به جاست

بنياد عشق بين كه چه سان محكم اوفتد



از عجايب آن كه با عنايات ارباب تواريخ به ضبط مقابر بني اميه و بني عباس در زمان ما كه سنه ي هزار و سيصد و بيست و هشت هجري است، قبري از ايشان معهود نيست باقي مانده باشد، و در اول خلافت ابي العباس سفاح، عبدالله بن علي عباسي تمام قبور بني اميه را شكافت و آنچه از جثه ي آنها يافت سوزانيد، و قبر يزيد بن معاويه را در «حوارين» كه نواحي دمشق بود نبش كرد و جز خط سياهي مانند خاكستر چيزي نيافت.

و لنعم ما قال:



يا أيها القبر بحوارينا

ضمنت شر الناس أجمعينا [15] .



و با شدت غضب اهل سامره، در آن بلد قبري از خلفاي عباسيين هويدا نيست با آن كه دارالملك ايشان بود. و بعضي علماي نجوم گفته كه هر عمارت كه بر كواكب ثوابت بنا شود اثرش آن است كه باقي خواهد ماند و از آن قبيل شمرده كعبه ي معظمه را.


پاورقي

[1] ابن قولويه: کامل الزيارات، ص 330؛ مجلسي بحارالأنوار، ج 97، ص 129.

[2] خدا لعنت کند برنده‏ي درخت سدر. عبدالرزاق الحسني: موجز تاريخ البلدان العراقيه، چاپ دوم 1356 ه 1930 م مطبعة العرفان، صيدا، ص 75 - 60؛ جعفر الخليلي؛ موسوعة العتبات المقدسة، ج 8، ص 181، چاپ بيروت، 1407 ه؛ شيخ طوسي: امالي، ج 1، ص 333.

[3] بانوان علوي.

[4] آشکارا دشنام مي‏داد.

[5] شکم بزرگ.

[6] ابن الاثير: الکامل في التاريخ، ج 7، ص 37 - 36.

[7] شيخ طوسي: امالي، ج 1، ص 337.

[8] ترسان.

[9] آشکارا.

[10] طبري: تاريخ الأمم و الملوک، ج 5، ص 132، چاپ دارالکتب العلميه، بيروت؛ شيخ طوسي: امالي، ج 1، ص 338 - 334.

[11] کنيز آوازه‏خوان. جعفر الخليلي: موسوعة العتبات المقدسه، ج 8، ص 258؛ تاريخ کربلاء و حائر الحسين، دکتر عبدالجواد کليدار، ص 191.

[12] شيخ طوسي: امالي، ج 1، ص 335 - 334.

[13] هنرمندان.

[14] کارگران.

[15] اي گوري که در حوارين هستي، بدترين همه‏ي مردم را در خود جاي داده‏اي.