بازگشت

مسلم سفير امام حسين


مسلم مؤمني است كه در قبال مولايش براي خود تعهداتي قايل است و ماموريت خود را يك تكليف شرعي تلقي مي كند و آن را با عشق مي پذيرد و روانه كوفه مي شود به محض ورود، شيعيان دسته دسته با وي بيعت كردند. مسلم، مسلماني پرهيزكار و پاكدل بود كه به حقيقت براي اين نام برازندگي داشت؛ آن چنان معتقد بود كه رعايت مقررات دين و سيره پيغمبر را از هر چيز مهمتر مي شمرد و در دينداري او همين بس كه چون پيغمبر ترور ناگهاني را نهي كرده بود، وي بهترين فرصت را براي قتل ابن زياد از دست داد و از نهانخانه شريك بن اعور بيرون نيامد تا حرمت اين حكم را زير پا ننهاده باشد و «نخواست كه به خاطر سلامت خود و پيروزي در ماموريتي كه به عهده داشت حكمي از احكام دين را نقض كند.» وي با اين حركت ثبات بر طريق حق و پايبند بودن به سنت پيغمبر و احكام دين و مردود بودن ترور را به پيروان حسين عليه السلام تعليم داد.

مسلم پس از مرگ «شريك » به خانه «هاني » رفت. هاني مردي سرشناس، محترم و معتقد به حقانيت راه و رسم حسين عليه السلام بود وقتي ابن زياد از ورود مسلم به خانه «هاني » آگاهي يافت، «هاني » را احضار كرد و به او گفت تا مسلم را تسليم نكني رها نخواهي شد. تسليم كردن مسلم براي شيخي سرشناس و محترم غيرممكن بود. وي هرگز نمي توانست مهمان خود را به دشمن تسليم كند. «پس از گفتگوهاي بسيار... ابن زياد عصباني شد و با عصا چهره هاني را زخمي كرد. خبر به قبيله مذحج رسيد آنان قصر را محاصره كردند. ابن زياد بسيار ترسيد به شريح قاضي گفت برو «هاني » را ببين كه زنده است و به مردم بگو. شريح او را خون آلوده ديد و برگشت و گفت وي زنده است. با شهادت ناقض قاضي دين به دنيا فروخته فرصتي ديگر از دست هواداران مسلم و هاني رفت.» [1] هاني يك مؤمن واقعي بود و به هيچ قيمتي حاضر نبود تغيير جهت دهد، و ابن زياد پس از نجات از مهلكه براي دستگيري مسلم نيرو فرستاد.


پاورقي

[1] همان، ص 140-141.