بازگشت

احساس گناه در بين مسلمين


يكي ديگر از آثار نهضت و شهادت سيدالشهدا (ع) اين بود كه مردم پس از مدت كوتاهي متوجه عدم توانايي و ضعف نفس خود شدند، لذا احساس عميق ندامت و گناه كرده و چنين انديشيدند كه براي جبران اين اهمال كاري و غفلت، و نيز براي طلب بخشايش الهي، بايد جانبازيهاي مشابهي را انجام دهند. و از جمله كارهاي امام زين العابدين (ع) اين بود كه كوشيد اين احساس گناه را شعله ور سازد. از اين رو به گروه انبوهي از مردم كوفه نهيب زده و فرمود:

«اي مردم، شما را به خدا سوگند مي دهم، آيا شما فراموش كرديد كه نامه ها براي پدرم نوشتيد و چون به سوي شما آمد، به او خدعه و نيرنگ زديد؟! شما با پدرم عهد و پيمان بستيد و با وي بيعت كرديد، اما بيعت خود را شكستيد و او را به قتل رسانديد پس هلاكت بر شما باد و با اين توشه اي كه به آخرت فرستاديد هلاكت بر شما باد. چه رأي زشت و پليدي را كه براي خود پسنديديد! آنگاه كه به ديدار پيغمبر خدا (ص) مي شتابيد و به شما بگويد: «عترت مرا كشتيد، هتك حرمت مرا كرديد.» با چه ديده اي به او نظر خواهيد كرد؟ و سرانجام به شما خواهد گفت: «از امت من نخواهيد بود» [1] .

اين احساس گناه عامل هميشه شعله وري بود كه مردم را براي شورش و انتقام جويي همواره به جلو مي راند.

استاد «عادل اديب» در اين باره مي نويسد: شهادت فجيع امام حسين (ع) در كربلا موجي شديد از احساس گناه در وجدان هر مسلماني برانگيخت. آنان پي بردند كه مي توانستند او را ياري دهند. اما از آن پس كه با او براي قيام پيمان بستند، او را ياري نكردند. اين احساس گناه دو جنبه داشت: از يك طرف انسان را وادار مي ساخت كه گناهي را كه مرتكب شده با كفاره بشويد، و از طرف ديگر نسبت به كساني كه او را به ارتكاب چنين گناهي واداشته بودند، احساس كينه و نفرت كند. به طوري كه انگيزه انقلابهاي متعددي كه در اثر قتل امام (ع) برپا شد، همان كفاره ياري نكردن به حضرت او، و انتقام گرفتن از امويان بود.

مقدر چنين بود كه آتش اين احساس گناه، پيوسته برافروخته بماند و انگيزه انتقام از بني اميه در هر فرصت به انقلاب و قيام بر ضد ستمگران منتهي گردد. [2] .

باري، بر اثر شهادت امام حسين (ع) اين آيه شريفه مصداقي روشن يافت:

«و يوم يعض الظالم علي يديه». [3] .

و روزي كه ستمكار دستهاي خود را از پشيماني مي گزد.


پاورقي

[1] سيرهء امامان، سيد محسن امين، ص 188.

[2] زندگاني تحليلي پيشوايان ما، عادل اديب، ص 149.

[3] سورهء فرقان، آيه 27.