بازگشت

احترام حضرت بقية الله به تربتي كه بر ديوار ماليده شده بود


يكي از بانوان مؤمنه و پرهيزگار، به نام «خديجه ظهوريان» فرزند عباسعلي كه هم اكنون قريب نود سال از عمر با بركت خود را پشت سر گذاشته و با آنكه نزديك ده سال است كه بر اثر سكته، از پا افتاده و با كمك عصا خود را به اين سو و آن سو مي كشاند، نماز جماعتش ترك نمي شود، نقل مي كند:


حدود سي سال قبر مهر تربتي كه خودم از كربلا آورده بودم، كثيف شده بود. آن را بردم و در آب روان (آب خيابان وسط شهر مشهد مقدس) شستشو دادم و در ميان سطل گذاشتم و برگشتم.

وقتي روبروي مسجد دوازده امامي ها رسيدم، با خود گفتم: خوب است مهر را برگردانم، تا وقتي كه به منزل مي رسم طرف ديگرش نيز خشك شود، مهر را كه برگردانيدم، بر اثر خيس بودن طرف زيرين مهر، قدري تربت به انگشت بزرگم چسبيده بود. انگشتم را به ديوار روبروي مسجد ماليدم و رفتم.

شب در خواب ديدم، آقاي بزرگواري كه به ذهنم رسيد حضرت حجة بن الحسن امام زمان ارواحنا فداه هستند، سرشان را به همان جاي ديوار كه ذكر شد، گذاشته اند و به من مي فرمايند: «اينجا تربت جدم حسين عليه السلام را ماليده اي!» [1] .


پاورقي

[1] داستانهاي شگفت انگيز ص 140.