بازگشت

شفاي دختر دكتر سيد مصطفي بهشتي با آب تربت و ختم يا كاشف الكرب...


اين قضيه توسط خطيب بزرگوار، حجة الاسلام والمسلمين حاج شيخ محمد علي رسولي اراكي نقل شده است:

در تير ماه سال 1368 شمسي مطابق با ذيقعدة الحرام سال 1409 ق، در بيمارستان فيروز آبادي بستري بودم. روزي دكتر سيد مصطفي بهشتي، پزشك معالج من، دير به بيمارستان آمد و در عين حال ناراحت نيز بود. سؤال كردم: امروز وضع و حال شما، مثل هميشه نيست؟!

دكتر گفت: دخترم را، كه در يكي از بيمارستانهاي تهران بستري است، عمل كرده اند و وضع ناراحت كننده اي دارد!

همان شب بعضي از بستگانم از قم به بيمارستان فيروزآبادي آمدند و امانت حضرت آية الله العظمي آقاي گلپايگاني قدس سره را به من رساندند. ايشان شنيده بودند كه من مريض شده و در بيمارستان بستري هستم، لذا شيشه ي آبي را كه با تربت حضرت سيدالشهداء عليه السلام ممزوج شده بود، براي من فرستاده بودند. بنده مقداري از آن را خوردم و قطره اي را نيز به چشم خود ماليدم و فرداي آن روز، دكتر را صدا زدم و از وضع دخترش سؤال كردم. او توضيح داد و سپس گفت: او احتياج به دعا دارد!


به دكتر گفتم: وقتي خواستيد از بيمارستان بيرون بروي، هديه اي به شما مي دهم كه آقا فرستاده است. او نزديك ظهر آمد و من شيشه را به او دادم و گفتم: امشب، در فلان ساعت معين، من مشغول ختمي مي شوم، شما ساعتي بعد از آن، مقداري از اين آب را به او بدهيد تا بخورد، ان شاءالله مؤثر است!

آن شب، در ساعت مقرر، توسل به حضرت ابوالفضل عليه السلام را شروع كردم و بعد نيز ختم «يا كاشف الكرب عن وجه الحسين عليه السلام اكشف كربي بحق أخيك الحسين عليه السلام» را دو سه بار تكرار كردم. فردا دكتر آمد و شيشه را نياورد، ولي خوشحال بود.

گفتم: دكتر، حال مريضه چه طور است؟ گفت: طبق دستور شما عمل شد، يك ساعت بعد از آن مريضه چشم باز كرد، (با آنكه سه روز بي هوش افتاده بود) و گفت: تشنه ام. مادرش بقيه آب شيشه را به او داد. صبح گفت: غذا مي خواهم! به دكترش گفتند: دوباره او را معاينه كند، وقتي كه معاينه كرد، گفت: خيلي عجيب است، حال او بهبود يافته است، چه شده؟! جريان را به وي گفتيم. گفت: مقداري سوپ هم به وي بدهيد. داديم و هيچ ناراحتي پيش نيامد!

دكتر گفت: وضع او بي اندازه رضايت بخش است! روز بعد دكتر آمد و به من گفت: اصل جريان را برايم بگو، چه كرده اي؟ جريان آب تربت و نيز ختم «يا كاشف الكرب عن وجه الحسين عليه السلام اكشف كربي بحق أخيك الحسين عليه السلام» را برايش گفتم. او بي اندازه خوشحال شد و بعد به اين و آن تذكر مي داد. اين است نتيجه توسل به حضرت باب الحوائج، قمر بني هاشم، ابوالفضل العباس عليه السلام و تربت حضرت سيدالشهداء امام حسين ابن علي بن ابي طالب عليه السلام. [1] .



پاورقي

[1] چهره‏ي درخشان، ج 1، ص 470.