بازگشت

شفاي دختر هندي به بركت حضرت زينب، و نذر يك ضريح جواهرنشان


در يكي از كتب مسطور است: در زماني كه متولي حرم حضرت زينب عليهاالسلام، صحن و بقعه ي مطهر آن حضرت را در شام تعمير مي كرد؛ مردم از اطراف براي آن حضرت نذورات مي آوردند او به آنها قبض مي داد.

روزي يك مرد هندي آمد و از حضرت زينب عليهاالسلام براي حل مشكل خود درخواست كمك كرد و گفت: من الان عهد مي كنم كه اگر به حاجت خود رسيدم، شخصا يك ضريح جواهرنشان تهيه نمايم كه بهاي آن از يك ميليون دينار تجاوز كند! زيرا من در بيست و چهار بانك هندوستان سهم دارم. سپس او به طرف شهر بيروت رفت.

طولي نكشيد كه تلگرافي از او به اين مضمون به متولي حرم رسيد كه نوشته بود:


دستور ساخت ضريح جواهرنشاني را صادر كرده ام، ضريح مزبور را در فلان روز با تشريفات خاصي به آنجا مي آوريم و شما يك مجلس با شكوه و بي سابقه، به هزينه ي من از فلان بانك، فراهم كنيد!

چون روز موعود فرارسيد، ضريح مقدس را با مراسم خاصي از هندوستان به آن محفل با اهميت آوردند. آن مرد هندي شخصا نطق شگفت آوري نمود، كه مفاد آن چنين بود:

من دختري دارم، كه ساليان درازي هر دو پايش فلج بود، با آنكه شايد فردي ثروتمندتر از من در هندوستان يافت نشود! در اين مدت هر چه توانستم طبيب آوردم و دارو مصرف كردم، ولي هيچ سودي نكرد. تا آنكه به زيارت حضرت زينب عليهاالسلام آمدم و از وي درخواست كمك كردم و براي شفاي صبيه ي خود، يك ضريح جواهرنشان نذر كردم.

در پي اين توسل به بيروت رفتم و در آنجا تلگراف بشارت سلامتي فرزندم به دست من داده شد. لذا خود را به وطن رساندم و از نزديك، توجه خاص حضرت زينب عليهاالسلام به او را - كه بكلي شفا يافته بود - مشاهده كردم و همين كرامت، سبب شيعه شدن عده اي بي شمار و باعث ازدياد محبت در شيفتگان آن حضرت گرديد. [1] .


پاورقي

[1] ستاره درخشان شام ص 329، به نقل از مجموعه‏ي انوار علمي معصومين عليهم‏السلام نوشته‏ي شيخ علي فلسفي ص 65.