بازگشت

شفاي دختر ديوانه اي كه او را به ضريح بسته بودند


حجة الاسلام آقاي حاج شيخ محمد معين الغربائي، فرزند آية الله شيخ عمادالدين و نوه ي مرحوم آية الله معين الغربائي خراساني اين قضيه را نقل فرمودند:

تقريبا چهل سال قبل كه هنوز ازدواج نكرده بودم، يك شب جمعه، از نجف اشرف پياده به كربلاي معلي رفتم و دعاي كميل را در حرم مطهر حضرت قمر بني هاشم ابوالفضل العباس عليه السلام خواندم. وسط دعا خوابم برد و دقايقي بعد سر و صدا و شيون فوق العاده اي مرا از خواب بيدار كرد.


ديدم دختر عربي را به ضريح مطهر حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام بسته اند و او كه مرض جنون دارد، به مردم جسارت مي كند. پدر و مادر و بستگانش اطراف او را گرفته بودند و براي شفاي اين دختر ديوانه به حضرت قمر بني هاشم ابوالفضل العباس عليه السلام متوسل شده بودند.

يك نفر كه در همان جا خود را دكتر روان پزشك معرفي مي كرد و ايراني هم بود، به من گفت: بگو اين دختر را بياورند در فندق الحرمين، من در آنجا هستم و اين مريض را معاينه مي كنم. من گفته ي دكتر ايراني را به پدر دختر تذكر دادم. پدر دختر به زبان عربي گفت: لعنت به پدر كسي كه عقيده به حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام ندارد!

بنده خجالت كشيدم و رفتم و در جاي خود نشستم و مشغول خواندن بقيه ي دعاي كميل شدم، كه دوباره در حال خواندن دعا خوابم برد!

مجددا به سبب سر و صدا بيدار شدم، اين بار ديدم كه اطراف آن دختر را گرفته اند و آن دختر مورد عنايت حضرت ابوالفضل عليه السلام قرار گرفته است و حضرت دختر ديوانه را شفا داده اند، مردم هم هجوم آورده اند و لباسهايش را پاره پاره مي كنند و او از عباي پدرش براي پوشاندن خويش استفاده مي كند.

در آن حال، دكتر ايراني را ديدم، كه دو دست بر سر خود مي زند و گريه مي كند و مي گويد: بلي، غير از ما، دكترهاي ديگري نيز وجود دارد!. [1] .


پاورقي

[1] چهره‏ي درخشان، ج 2، ص 378.