بازگشت

شفاي بيماري مهلك آية الله العظمي سيد مهدي شيرازي با توسل علامه قزويني


خطيب بزرگوار، مرحوم حجة الاسلام والمسلمين آيت الله آقاي سيد محمد كاظم قزويني قدس سره (متوفي 13 جمادي الثانيه 1415 ه ق) داماد فقيه بزرگوار شيعه مرحوم ميرزا مهدي شيرازي، (مؤلف كتاب «علي من المهد الي اللحد» و كتابهاي ديگر)، در سال 1389 ق نقل كرد:

مرحوم آيت الله ميرزا مهدي شيرازي قدس سره (متوفي شعبان 1380 ق) حدود هشت سال قبل از فوتش به ناراحتي كبد مبتلا گرديد. روي اين امر ايشان هر چه آب مي نوشيد آبها از بدن او دفع نمي گرديد، به حدي كه بدنش سنگين شد و قدرت حركت از او سلب گرديد.

ناراحتي مزبور شدت يافت تا اينكه حتي خوابيدن هم برايش دشوار شد. يكي از شبهاي ماه رمضان كه به عيادتش رفتم، ايشان را خيلي ناراحت ديدم، ولي دائما صابر و شاكر بود. پس از آنكه از خدمت ايشان مرخص شدم، به حرم حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام مشرف گرديدم. حرم خيلي خلوت بود و شايد مجموع افرادي كه در حرم بودند از عدد انگشتهاي دست تجاوز نمي كرد، زيرا تمام مردم در آن وقت


مشغول خوردن سحري بودند.

كنار ضريح مطهر نشسته، ضريح را با دستانم گرفتم و متضرعانه، حضرت اباالفضل عليه السلام را شفيع درگاه الهي قرار دادم. در اين لحظه تداعي حاصل شد و قبر حضرت ابي الفضل العباس عليه السلام در نظرم مجسم گرديد. در لحظه مزبور، كه من از تمام جهات غافل بودم و عاجزانه در حال توسل و توجه قرار داشتم، ناگهان صدايي مانند صداي شير در جنگل، كه در ميان دو كوه بپيچد به گوشم رسيد و لرزه بر اندامم انداخت! صدا مفهوم نبود. از جا حركت كردم، متعاقبا صداي دوم به گوشم خورد.

از شدت ترس و هراس پا به فرار گذاردم و خود را با عجله به منزل رسانيدم، ولي از شدت ترس و وحشت، سحري نخوردم! اذان صبح گفته شد، نماز خواندم، ولي پس از آن هر كاري كردم كه بخوابم نتوانستم. بعد از مدتي، لحظه اي خوابم برد و در عالم خواب ديدم نامه اي كوچك به دستم دادند كه دو سطر در آن نوشته بود.

مضمون نوشته آن بود كه: ما، براي ميرزا مهدي شفاعت كرديم و خداوند او را شفا خواهد داد.

از خواب بيدار شدم و مجددا لرزه بر اندامم مستولي گرديد. خدمت مرحوم ميرزا مهدي رفتم و بشارت شفاي او را دادم و گريه كردم. خداوند وي را از آن مرض مهلك به واسطه ي داروي محمدي شفا داد و او يك سال بعد از اين واقعه عمر كرد و ديگر هيچ گونه ناراحتي از اين جهت نداشت. [1] .



پاورقي

[1] چهره‏ي درخشان، ج 1، ص 481 - کرامات العباسية ص 176.