بازگشت

زنده شدن كودكي كه روي سيمهاي برق افتاده بود و خشك شده بود


اين قضيه توسط حجة الاسلام والمسلمين جناب آقاي سيد محمود حسني طباطبايي بروجردي نقل شده است:

پدرم مرحوم مغفور حاج سيد ضياء الدين حسني طباطبائي قدس سره فرمودند: در دوران جواني، كه به قصد زيارت اعتاب متبركات عراق به آن ديار رفته بودم، روزي به قصد زيارت حضرت قمر بني هاشم عليه السلام همراه جمعي وارد صحن مطهر شديم.

ما عده اي زن و مرد بوديم كه مي خواستيم وارد حرم مطهر شويم. در آن روزها سيمهاي قطور برق در كنار صحن مطهر قرار داشت و چند سيم لخت برق، با فاصله اي اندك از كنار هم مي گذشت.

آن روزها تازه بادبادك در عراق آمده بود. چند طفل عرب تعدادي بادبادك داشتند و با هم بازي مي كردند. آنها دو عدد از اين بادبادكها را به هوا كرده بودند و يك عدد آنها روي سيم برق گير كرده بود. يكي از اين بچه ها بالاي بام مي رود تا خم شود و


بادبادك خود را بردارد، ولي از بالاي بام روي اين سيمهاي لخت مي افتد و در آنجا خشك مي شود!

پدرم فرمودند: به چشم خود ديدم كه زني اعرابي سراسيمه خود را به جلوي ايوان حضرت عباس عليه السلام رسانيد و در حاليكه انگشت خود را به حالت تهديد حركت مي داد و فرياد مي زد و به ضريح حضرت قمر بني هاشم عليه السلام اشاره مي نمود، سخناني گفت! سپس به سوي كودكش برگشت و جمعيت هم به دنبالش به راه افتاد.

هنوز دو سه قدم فاصله بود تا به زير جنازه ي فرزندش كه بالاي سيمهاي برق بود برسد، ناگاه مثل اينكه كسي كودك را بردارد و جلوي مادر بر زمين بگذارد، آن كودك از بالا جلوي مادرش افتاد و شروع به فرار كردن نمود! اما جمعيت به او مجال ندادند و بر او هجوم آوردند و در مدت كوتاهي تمام لباسهاي اين كودك تكه تكه گرديد و آنها را به عنوان تبرك بردند. [1] .


پاورقي

[1] چهره‏ي درخشان ج 1، ص 379.