بازگشت

اسب سواري پيدا شد و هندوها را متفرق كرد تا جنازه ي مرد بوشهري دفن شود


جناب آقاي حاج عباس جعفرزاده، از اهالي تنگستان از توابع بوشهر اين قضيه را نقل كردند:

عده اي از اهالي بندر بوشهر، با كشتي به طرف بمبئي هند حركت مي كنند و در بازگشت از هند به طرف ايران، شخصي در كشتي فوت مي كند. در نزديكي ساحل يك آبادي وجود داشت. آنها جنازه را مي برند تا در آن آبادي دفن كنند. در راه، اهالي آن محل با شمشير و نيزه و اسلحه هاي مختلف به ايشان حمله مي كنند و مي گويند: ما نمي گذاريم جنازه ي خود را در اين محل دفن كنيد، زيرا شما كافريد.

اين جمعيت به طور دسته جمعي، رو به طرف عراق و كربلاي معلي كردند و پس از عرض ارادت به محضر مبارك حضرت ابوالفضل العباس قمر بني هاشم عليه السلام چنين گفتند:

يا اباالفضل العباس عليه السلام! آيا سزوار است كه اين مرد كه از محبين شما اهل بيت عليهم السلام مي باشد، به دريا افكنده شود و ماهيهاي دريا او را بخورند؟!

راوي نقل مي كند: پس از توسل به حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام ناگهان مشاهده


كردند كه اسب سواري در آن بيابان پيدا شد و در حاليكه در دستش سر نيزه اي بود، به آن هندوها حمله كرد و آنان را متفرق كرد. سپس دستور داد: جنازه ي خود را دفن كنيد! آنها ديگر برنخواهند گشت! جمعيت جنازه را دفن كردند و با خيال راحت به كشتي برگشتند. [1] .


پاورقي

[1] چهره‏ي درخشان ج 2، ص 638.