بازگشت

توهين و شرابخواري جواني در شب تاسوعا در تهران


اين قضيه توسط حجة الاسلام آقاي حاج شيخ فضل الله شفيعي قمي نقل شده است:

يكي دو سال به انقلاب مانده بود. در تهران، خيابان غياثي، در شب تاسوعا شخصي پس از ديدن سقاخانه ها، به مقام شامخ حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام جسارت


مي كند. سپس به خانه مي آيد و مي بيند مادرش مشغول خوردن شله زرد است و در آنجا نيز مي گويد: مادر دست از خرافات بردار، امشب من مي خواهم مشروب بخورم و كيف كنم! مادر او را از اين كار منع مي كند ولي او مي گويد: من ابوالفضل را نمي شناسم.

مادر از او جدا مي شود و مشغول كار خود مي گردد، كه ناگهان صداي فرزندش بلند مي شود: سوختم! سوختم! وقتي كه مادرش مي آيد، مي بيند بساط مشروب پهن است، ولي جوان نيست و فقط صداي او مي آيد، گويي به زمين فرورفته بود. تا يك ماه صداي جوان مي آمد، ولي كسي او را پيدا نكرد. متأسفانه روزنامه هاي آن روز، قضيه را به عكس جلوه دادند. [1] .


پاورقي

[1] چهره‏ي درخشان، ج 2، ص 587.