بازگشت

سزاي تعلل كردن معمار، در ساختن آب انبار براي زوار امام حسين


اين قضيه توسط مرحوم ملا فتحعلي سلطان آبادي قدس سره نقل شده است:

چشمم درد سختي گرفتم و تا دو سال طول كشيد و بيتاب شدم و اندوهم از اينكه نتوانم مطالعه كنم، زياد شد و از درمان پزشك نوميد شدم.

شبي در هنگام خواب صدبار سوره ي توحيد را خواندم، به قصد اينكه يكي از اولياء الله را كه دادرس بيچاره ها هستند، در خواب ببينم. آن شب در خواب مجلسي ديدم كه سه نفر در آن بودند؛ يكي ملا نصرالله بود و ديگري حضرت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم بودند و نفر سوم حضرت علي عليه السلام بودند. ملا نصر الله به من گفت: آنها را مي شناسي؟ گفتم: آري. پس ملا نصر الله به يكي از آنها اشاره كرد و سه معجزه از او ذكر كرد و سپس براي ديگري هم سه معجزه ذكر كرد. سپس از خواب بيدار شدم، در حالي كه فراموش كرده بودم كه شفاي چشمم را بخواهم و راضي بودم كه كور شوم، ولي چشمم درد نكند و اصلا به خاطر شدت درد، جلوي پايم را نمي ديدم.

هنگام صبح، زن پرستارم گفت: فردا در اين وقت چشم درد تو، شفا مي يابد! من از سخن او تعجب كردم و گفتم: با نوميدي پزشك از درمان شدن من، از كجا شفايم را دانستي كه بي ترديد گفتي؟ گفت: به خاطر خوابي كه ديشب ديدم و سپس خوابش را به من گفت. بالاخره همان گونه كه گفته بود، شفا يافتم.


پس از آن در دلم افتاد كه به خاطر اين لطف بزرگ، بر سر راه زوار آنجا، كه از آب دور است؛ آب انباري بسازم و عجب اينكه چون رفتم كه آجر بخرم، سواري از بيابان رسيد و كيسه پولي به آجر فروش داد. آن پول به همان اندازه اي بود كه آجر فروش مي خواست و بالاخره از غم پول آن رها شديم.

و عجبتر آنكه: چون معمار را خواستم و اندازه آب انبار و بهاي ساختمان و مدت اتمام را با او قرار كردم، او قبول كرد؛ ولي در كارش سستي كرد و مدت قرار داد گذشت ولي او به قرار خود وفا نكرد و جمعي كارشناس نزد او بردم، و همگي از كارش و تخلفش گله كرديم و ميان ما گفتگو شد و سخن زشتي به من گفت.

آن جمع مي خواستند او را كيفر دهند، ولي من مانع شدم و گفتم: بار خدايا اگر مي داني كه اين آب انبار براي زائران امام حسين عليه السلام است و ما قصد ديگري نداريم او نزد تو مقامي پسنديده دارد، خودت سزاي معمار را بده! فردا كه تاسوعا بود، خاندان آن معمار شتابان و هراسان نزدم آمدند و گفتند: وقتي كه به خانه برگشته است، دلش به سختي درد گرفته است و درماني جز دعاي شما ندارد و يقينا اين كيفر كرداري است كه نسبت به شما انجام داده است.

من گفتم: خدايا اگر اين حق از من است، من از او گذشتم. ولي معمار در همان شب مرد و گرفتار سطوت ملك جليل شد. همچنين از كرامات امام حسين عليه السلام اين بود كه در روزي كه بازديد آن محل رفتيم، خوراك هفت هشت نفر را با خود برديم و بيش از شصت نفر در آنجا گرد آمدند و همه خوردند و آنها را بس بود. [1] .



پاورقي

[1] ترجمه‏ي دار السلام نوري ج 2، ص 264.