بازگشت

جلوه هاي شهود عارفانه


يكي از شگفتي هاي زيبا و حقايق نهفته و ناگفته نهضت عاشورا آن است كه بر اثر كرامت حسيني هر از چندي پرده ها از پيش چشم ياران او كنار مي رفت و آنها ملكوت عالم و برخي حقايق جهان غيب را مي ديدند كه در اين جا تنها به چند نمونه بارز آن كه در مقتل ها به روشني تصريح شده اشاره مي شود. در ابتدا به مشاهدات غيبي خود سالار شهيدان اشاره مي شود، آن گاه نمونه هايي از شهود عارفانه ياران آن حضرت بازگو مي گردد:

الف: امام صادق عليه السلام فرمود: از پدرم شنيدم كه مي گفت:


لما التقي الحسين و عمر بن سعد، و قامت الحرب، انزل الله تعالي النصر حتي رفرف علي رأس الحسين عليه السلام ثم خير بين النصر علي اعدائه و بين لقاء الله فاختار لقاء الله؛ [1] .

زماني كه امام حسين عليه السلام با عمر سعد رو به رو شد و جنگ درگرفت، خداوند نيروهاي غيبي را فرستاد، آنها بال هاي خود را بر بالاي سر امام حسين گشودند، و آن حضرت را ميان انتخاب پيروزي بر دشمنان و يا شهادت و لقاي الهي آزاد گذاشتند تا هر كدام را كه مي خواهد برگزيند، حضرت ديدار الهي را برگزيد.

ب: از ابن ابي جمهور نقل شده كه امام حسين عليه السلام در ميدان نبرد و حمله بر لشكريان كوفه برخي افراد را كه در برابر شمشيرش مي آمدند، نمي كشت، اما برخي ديگر را امان نمي داد و به قتل مي رسانيد، از حضرت، علت اين كار را پرسيدند، فرمود:

ان الذي لا أقتله أري في صلبه من اهل الايمان؛ [2] .

آنهايي را كه نمي كشم، در صلب شان كساني را مي بينم كه اهل ايمان اند.

در روايتي رسيده است كه امام سجاد عليه السلام فرمود: برخي كساني را كه پدرم در روز عاشورا از كشتن آنها صرف نظر مي كرد، بعدها از صلب آنان شيعياني پديد آمدند و آن گاه معلوم شد سبب آن كه حضرت از كشتن شان خودداري مي كرد چه بوده است. [3] .

اين گونه مشاهدات براي شخص سيدالشهدا در حادثه كربلا در جريان حركت او از آغاز تا انجام فراوان پيش آمد، لذا در خطبه اي كه هنگام بيرون آمدن از مكه به سوي عراق ايراد كرد درباره اين كه هم اكنون مشاهده مي كند و مي بيند كه در روز عاشورا بر سرش چه خواهد آمد فرمود:

كاني بأوصالي تقطعها عسلان الفلوات بين النواويس و كربلا فيملأن مني أكراشا


جوفا و اجربة سغبا؛ [4] .

گويا هم اكنون مي بينيم كه درندگان بيابان در سرزميني ميان نواويس و كربلا، اعضاي بدن مرا از هم پاره مي كنند و بدنم را مي درند تا با آن شكم هاي گرسنه خود را سير كنند.

ج: سيد ابن طاووس در لهوف آورده است كه علي اكبر وقتي از شدت جراحت ها از رزم با دشمن بازماند و بر زمين قرار گرفت با صداي بلند خطاب به امام حسين عليه السلام گفت:

يا ابتاه عليك مني السلام، هذا جدي يقرئوك السلام و يقول لك عجل القدوم علينا؛ [5] .

اي پدر از من به شما سلام، اين جد من است كه به تو سلام مي رساند و مي فرمايد كه شتاب نما و زودتر خود را به ما برسان.

اين جريان گوياترين، شهود عارفانه است كه در ميدان رزم نصيب سرباز هجده ساله امام حسين عليه السلام شده است.

د: در شب عاشورا حضرت خطبه هايي ايراد كرد و ياران خود را در جريان پيش آمدهاي روز عاشورا قرار داد، و به آنها پيشنهاد كرد كه خود را از خطري كه در پيش است نجات دهند، آنها با سر گذاشتن به آستان ولايت اعلام كردند كه اگر هزار بار كشته شويم باز هم از شمع وجود ولايت دور نخواهيم شد، آن گاه خطاب به آنان فرمود:

ارفعوا رؤوسكم و انظروا هذا منزلك يا فلان و هذا قصرك يا فلان و هذه درجتك يا فلان؛ [6] .

سرهاي خود را بلند كنيد و بنگريد: [و خطاب به هر يك از ياران فرمود] فلاني، اين


منزل توست و فلاني اين قصر توست و فلاني اين درجه و منزلت توست.

بدين سان هر كدام از آنها سر بلند كردند و منزل و مقامشان را در بهشت ديدند. براساس آن شهود عارفانه بود كه ياران حضرت در روز عاشورا مسابقه براي جان فدايي گذاشته بودند و هر كدام مي خواست زودتر به ميدان برود و با سر و سينه به استقبال شمشيرهاي برهنه و تير و كمان هاي دشمن مي رفتند.

ه: هم چنين در لهوف نقل شده است كه در صبح روز عاشورا، ياران امام حسين با شور و نشاط از وصال حوريان بهشتي سخن مي گفتند و با هم مزاح و شوخي مي كردند، از جمله،«برير بن خضير»كه پيرمردي پارسا و زاهد بود [7] ، با يكي از دوستان و همرزمان خود درباره ي حوريان بهشتي شوخي مي كرد و مي خنديد. دوست او به برير گفت چرا چنين مي كنيد مگر زمان خنده و شوخي است؟ برير در جمله ي بسيار زيبايي گفت:

لقد علم قومي انني ما احببت الباطل كهلا و لا شابا، و انما افعل ذلك استبشارا بما نصير اليه، فوالله ما هو الا ان نلقي هولاء باسيافنا نعالجهم بها ساعة، ثم نعانق الحور العين؛ [8] .

همه نزديكان من مي دانند كه من نه تنها در پيري بلكه حتي در جواني اهل شوخي و مزاح نبوده ام، ولي اينك به سبب بشارت به سوي آن چه مي رويم اين حال و نشاط را دارم، به خدا سوگند، ساعتي ديگر پس از جهاد با اين مردم، حوريان بهشتي را در آغوش خواهم گرفت و دست در گردن آنان خواهم كرد.

آن چه بيان شد تنها نمونه هايي از شهود عارفانه است كه در كربلا نصيب سالكان كوي حسيني شد و چشم برزخي آنها در پرتو نور ولايت انسان كامل حسين بن


علي عليه السلام باز شد و چون عارفان راستين به شهود و مكاشفات عرفاني نايل آمدند، و در واقع مسيري را كه سالكان حقيقي با چندين سال رياضت هاي سنگين و سير و سلوك طاقت فرسا به زحمت طي مي كنند تا به آن گونه مكاشفات عرفاني برسند، سالكان كوي حسيني در ظرف چند روز و عمدتا در شب و روز عاشورا بسياري از آن مسافت ها را پيمودند و به شهودهاي عارفانه رسيدند و در حقيقت مصداق اين كلام نغز لسان الغيب شيرازي شدند:



طي مكان ببين و زمان با سلوك عشق

كاين طفل يك شبه ره صد ساله مي رود [9] .



يكي از بهترين شواهد بر مسئله شهود عارفانه ياران امام حسين عليه السلام كلام نوراني است كه منسوب به ناحيه مقدسه حضرت بقية الله است كه در بيان مبسوطي بعد از آن كه از بسياري از ياران امام حسين نام برده چنين آمده است:

اشهد لقد كشف الله لكم الغطاء؛ [10] .

شهادت مي دهم كه خداوند پرده و حجاب را از برابر چشم هاي شما برداشته بود.

بنابراين اگر آن همه عشق و از خودگذشتگي و ايثار در ميان ياران باوفاي امام حسين وجود داشته است، به سبب اين گونه حقايق الهي بوده است. و اين سخن ژرف حكيم سنائي غزنوي در اين جا كاملا مطرح است كه مي گويد:



همه چيز را تا نجويي نبيني

رخ يار را تا نبيني نجويي



شهود عارفانه ياران امام حسين عليه السلام محذوري ندارد و واقعيت غيرقابل انكاري است و در واقع چيزي شبيه جريان زيد بن حارث مي باشد كه شيعه و سني آن را نقل كرده است [11] و عارف سخن سراي بزرگ مولانا جلال الدين بلخي آن را بسيار زيبا سروده است:




گفت پيغمبر صباحي زيد را

كيف اصبحت اي رفيق باصفا



گفت عبدا مؤمنا، باز اوش گفت

كو نشان باغ ايمان گر شكفت



گفت خلقان چون ببينند آسمان

من ببينم عرش را با عرشيان



هفت جنت هفت دوزخ پيش من

هست پيدا همچو بت پيش شمن



يك به يك وا مي شناسم خلق را

هم چو گندم من ز جو در آسيا



كه بهشتي كيست و بيگانه كي است

پيش من پيدا چو مار و ماهي است



دست ها ببريده اصحاب شمال

وانمايم رنگ كفر و رنگ آل



واگشايم هفت سوراخ نفاق

در ضياي ماه بي خسف و محاق



دوزخ و جنات و برزخ در ميان

پيش چشم كافران آرم عيان



وانمايم حوض كوثر را به جوش

كآب بر روشان زند بانگش به گوش



وان كه تشنه، گرد كوثر مي دوند

يك به يك را نام واگويم كي اند



اهل جنت پيش چشمم ز اختيار

دركشيده يك ديگر را در كنار



دست يك ديگر زيارت مي كنند

از لبان هم بوسه غارت مي كنند



يا رسول الله بگويم سر حشر

در جهان پيدا كنم امروز نشر



هين بگويم يا فروبندم نفس

لب گزيدش مصطفي يعني كه بس [12] .



پس حقايق ياد شده درباره ي شهود عارفانه ياران امام حسين نه تنها محذوري ندارد بلكه در آموزه هاي ديني مؤيدات فراواني براي آن هست.


پاورقي

[1] لهوف، ص 141.

[2] محمد مهدي حائري، معالي السبطين، ج 2، مجلس 7، ص 31.

[3] همان.

[4] لهوف، ص 90.

[5] همان، ص 156.

[6] همان.

[7] محمد تقي جعفري از«برير»به عارف نام برده و مي‏گويد:«برير از زهاد و پارسايان و عرفاي مسلمين بود»«امام حسين شهيد فرهنگ پيشرو انسانيت، ص 288».

[8] سيد ابن‏طاووس، لهوف، ص 134.

[9] البته در کلام حافظ به جاي واژه عشق، کلمه شعر آمده است.(ديوان حافظ، ص 253).

[10] بحارالانوار، ج 45، ص 73.

[11] اصول کافي، ج 3، باب حقيقت الايمان، ص 88.

[12] مثنوي معنوي، ج 1، دفتر اول، بيت 3510، ص 156.