بازگشت

جلوه اي از اسرار گريه بر امام حسين


در پاسخ اين سؤال كه چرا بايد براي امام حسين عليه السلام عزاداري كرد مي توان گفت


اولا: چون چشم گريان، چشمه فيض خداست لذا گفته شده:



تا نگريد ابر كي خندد چمن

تا نگريد طفل كي جوشد لبن



گفت فليبكو كثيرا گوش دار

تا بريزد شير فضل كردگار



گر نبودي سوز مهر و اشك ابر

كي شدي جسم و عرض زفت و سطبر



سور مهر و گريه اي ابر جهان

چون همي دارد جهان را خوش دهان



آفتاب عقل را در سوز دار

چشم را چون ابر اشك افروز دار



چشم گريان بايدت چون طفل خرد

كم خور آن نان را كه نان آب تو برد [1] .



پس اگر اشك و گريه مايه ي فيض و رحمت است، چه بهتر كه براي»قتيل العبرات» فرو ريزد؛ چنان كه گفته اند:



روشني دل ز اشك ديده است

كي كسي بي گريه نوري ديده است



خاصه آن گريه كه بر شاه دل است

كار سالك بي بكاء بس مشكل است



تا نشد گريان به دل فتحي نيافت

ديده ي گريان حجابش را شكافت



گفت زان رو شاه عشق ذوالكرم

كان محبان من قتيل گريه ام



شاه خوبان كشته عشق است و بس

گريه موج بحر عشق اوست و بس



گريه عاشق را بود درمان دل

بهترين گريه است بر سلطان دل



گريه ي يعقوب دشت كربلا

شد تأسي بهر ارباب صفا



گر نبود آن گريه هاي با نياز

ديده يعقوب كي مي گشت باز



سالكان را گر بود در چشمه آب

چشم گريان بهتر است از فتح باب



ديده ام من بس ز چشم تر اثر

گر اثر خواهي طلب كن چشم تر [2] .



ثانيا: گريه امواج خروشاني است كه از طوفان درياي عشق در سرزمين دل عاشق


خبر مي دهد. گريه، سيلاب عشق و نمودار عاشقي و محبت و پيام رسان خوني است كه در مسلخ عشق از بدن شهداي عاشق بر زمين ريخته است. چه اين كه چشم عاشق صدفي است كه در محبت را در باطن خود مي پروراند و به صورت اشك بر گونه هاي خود مي غلطاند. گريه شعله هاي آتش عشق است كه از تنور دل عاشق زبانه مي كشد. لذا گفته اند:

اشك براي شهيد، شوق شهادت در انسان ايجاد مي كند، چون اشك رنگ آن كسي را مي گيرد كه براي او ريخته مي شود و اگر كسي براي شهيد اشك ريخت طعم شهادت در جان او گواراست. [3] .

هم چنين شهيد مطهري درباره گريه بر شهيد گفته است:

گريه بر شهيد، شركت در حماسه ي او، و هماهنگي با روح او، و موافقت با نشاط او، و حركت در موج اوست. [4] .

ثالثا: گريه بر امام حسين عليه السلام اعلام هم دردي، هم دلي، وفاداري با آن حضرت است. گريه بر حسين عليه السلام شركت در حزن اهل بيت، و هم نوايي با زينب است. گريه اظهار عشق با سالار عاشقان و پيوند قلبي با انسان كامل است. بنابراين آيا مي شود در درياي عشق و محبت در سرزمين دل انساني وجود داشته باشد، اما ساحل چشم خشك و نرگس عاشق پژمرده باشد؟! آيا مي شود كسي عشق حسين را داشته باشد اما بر مظلوميت او گريه نكند؟! آيا مي شود انسان محبت اهل بيت را كه اجر رسالت پيامبر است [5] در دل داشته باشد، اما به سبب اسارت آنان گريه ننمايد؟!

از آن جا كه عشق به انسان كامل، عشق به همه زيبايي هاست، عشق به او نيز در حقيقت عشق به خدا، پاكي، تقوا، عدالت، فرهنگ، معرفت، برادري، عطوفت، ايثار


عزت، سعادت و هزاران آرمان ديگر انساني و الهي است، به همين سبب يكي از دانشمندان مغرب زمين گفته است:

آيا قلبي پيدا مي شود كه وقتي درباره كربلا سخن مي شنوند، آغشته با خون و الم نگردد، حتي غيرمسلمان نيز نمي توانند پاكي روحي را كه در اين جنگ اسلامي در تحت لواي آن انجام گرفت انكار كنند؟! [6] .

بنابراين از مجموع آن چه بيان شد معلوم گرديد كه در هر دلي كه عشق حسيني جاي دارد براي او اين سؤال كه چرا بايد براي شهيدان كربلا گريه و عزاداري نمود، پديد نخواهد آمد. به خصوص آن كه در آموزه هاي ديني درباره ي گريه بر سالار شهيدان به گونه اي اصرار شده است كه در كم ترين جريان ديگر ديني به آن حد اصرار شده است و اين گوياي آثار و بركات و اسرار نهفته ي گريه براي آن حضرت است كه درك ژرفاي اين حقيقت يا بازگو كردن و تشريح آن مجال ديگر، بلكه نويسنده ي ژرف انديش، مي خواهد و از ظرفيت اين تحقيق و توان نگارنده بيرون است. اگر هيچ سخني درباره اين مسئله نمي بود جز همين كلام خود آن حضرت كه فرمود:«انا قتيل العبرة لا يذكرني مؤمن الا استبعر» [7] به طور قطع دليل بر ارزش گريه براي امام حسين عليه السلام بود. از همه اين ها گذشته براساس:«ان الحسين مصباح الهدي و سفينة النجاة» [8] ؛ حسين عليه السلام چراغي است كه در مشكات عالم هستي روشن شده است، و عزاداري براي آن حضرت در حقيقت استفاده از چراغ هدايت اوست. چه اين كه بي ترديد كشتي نجات حسيني كه محموله ي آن معارف زلال دين اسلام است، در طول تاريخ بر اقيانوس اشك هاي جان كاه عاشقان آن حضرت به حركت خود ادامه داد و تا به امروز


رسيده است، وگرنه در همان اوايل راه صخره هاي مسير تاريخ او را از حركت باز مي داشت و يا در باتلاق هاي پرپيچ و خم حوادث و حكومت هاي جور از حركت باز مي ماند. اما باران اشك زينب و بچه هاي امام حسين پيروان اهل بيت در طول تاريخ همواره زمينه را براي اين كشتي فراهم ساخته است كه هم چنان به حركت خود ادامه دهد و بر اقيانوس اشك عاشقانش سير نمايد.


پاورقي

[1] مثنوي، ج 1، دفتر 5، بيت 135، ص 715.

[2] زبدةالاسرار، ص 317.

[3] عبدالله جوادي آملي، عرفان و حماسه، ص 113.

[4] مرتضي مطهري، رساله شهيد، ص 119.

[5] قبلا در اين باره بحث شد.

[6] جواد محدثي، فرهنگ عاشورا، ص 302.

[7] ابن‏قولويه، کامل زيارات، 215: من کشته اشک‏ها هستم، و هيچ مؤمني مرا ياد نمي‏کند مگر آن که براي من اشک مي‏ريزد.

[8] سيد هاشم بحراني، مدينة المعاجز، ج 4، ص 52.