بازگشت

تحليل مسئله از ديدگاه آموزه هاي ديني


گفتني است گر چه اشعار ياد شده يك تفسير ذوقي و عرفاني از حوادثي است كه به هنگام شهادت سالار شهيدان به گونه اي پيش آمده است. اما نكته ي اساسي آن است كه تصرف و گفت وگوي انسان كامل با پديده هاي عالم و متأثر شدن موجودات از پيش آمدهاي حوادث ناگوار براي خليفه خدا، نه تنها محذور و اشكال علمي ندارد بلكه از نظر عرفاني و فلسفي [1] و متون ديني وقوع اين مسائل كاملا امكان پذير بوده و نمونه هاي فراواني در روايات درباره هر كدام از آنها(تصرف [2] ، گفت وگو [3] ، و اندوهگين شدن پديده هاي عالم در سوگواري انسان كامل) بيان شده است كه از آن ميان علي عليه السلام در نهج البلاغه درباره ي ناله و ضجه ي موجودات زميني و تردد فرشته هاي آسماني هنگام رحلت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود:«فضجت الدار و الأفنية و ملأ يهبط و ملأ


يعرج، و ما فارقت سمعي هينمة منهم، يصلون عليه» [4] اما در خصوص پيش آمدهاي غير عادي، در روز شهادت امام حسين عليه السلام مسائل فراواني نقل شده كه از جمله ابن حجر در صواعق المحرقه، با استناد به روايات و منابع معتبر بزرگان اهل سنت مي گويد:

از آيات و حوادثي كه در روز قتل حسين بن علي عليهماالسلام ظاهر شد اين است كه آسمان تاريك گرديد و ستارگان پديدار شدند، هر سنگي برداشته مي شد زير آن خون تازه پيدا بود. و هم چنين گفته است: روز قتل حسين عليه السلام آسمان سرخ شد و آفتاب گرفته شد و ستاره ها نمايان گرديد، مردم گمان كردند كه قيامت شده است و در سرزمين شام هر سنگي را برداشتند زير آن خون تازه ديده مي شد. از آسمان خون مي باريد. [5] .

هم چنين درباره اين مسئله كه انسان كامل مي تواند پديده هاي عالم را فرابخواند و آنها اجابت كنند در نهج البلاغه عنوان شده كه شاهدي گويا بر بحث ما در اين تحقيق و اشعار عارفانه ياد شده است، حضرت اميرمومنان عليه السلام فرمود: من با حضرت پيامبر صلي الله عليه و آله بودم كه گروهي از بزرگان قريش آمدند و از حضرت خواستند: آن درخت را فراخوان تا از ريشه به درآيد و پيش روي تو قرار گيرد. پيامبر خطاب به آن درخت فرمود: اي درخت اگر به خدا و جهان ديگر ايمان داري و مي داني من پيامبر خدايم به اذن خدا از ريشه بيرون شده و در برابر من قرار بگير. سوگند به كسي كه او را به رسالت مبعوث نموده، درخت از ريشه درآمد و با آوازي شديد و صدايي همانند صداي بال پرندگان به حضور پيامبر آمد و در برابر آن حضرت ايستاد و شاخه هاي بالاي خود را بر رسول خدا و بعضي از شاخه هايش را بر شانه من گسترانيد، كفار قريش از روي تكبر گفتند اكنون به درخت فرمان دهيد كه نصف آن نزديك تر آيد و نصف ديگر بر سر جاي بماند. ايشان به درخت دستور داد، نصف از آن با حالتي عجيب و آواز بلندي نزد


پيامبر آمد و نزديك بود بر گرد آن حضرت بپيچد. بعد كفار از رسول خدا خواستند به درخت دستور بدهد كه نصف آن درخت به نصف ديگر ملحق شود، حضرت دستور داد و درخت به صورت اول درآمد. [6] .


پاورقي

[1] حسن‏زاده آملي، فصوص الحکم بر فصوص الحکم(فصوص فارابي)، فص 33، ص 189.

[2] نهج‏البلاغه، خطبه 192.

[3] صحيفه سجاديه، دعاي 45.

[4] نهج‏البلاغه، خطبه 197: در و ديوار ناله و ضجه مي‏کردند، گروهي از فرشته‏ها مي‏آمدند و گروهي به سوي آسمان پرواز مي‏کردند و يک لحظه از صداي آنها که بر پيامبر درود مي‏فرستادند گوش من آرام نمي‏گرفت.

[5] ابن‏حجر هيثمي، صواعق المحرقه، باب 11، فصل 13، ص 294.

[6] نهج‏البلاغه، خطبه 192،(خطبه قاصعه).