بازگشت

عزم ميدان عشق


يكي ديگر از آموزه هاي حماسه ي حسيني در روز عاشورا جريان عزيمت عاشقانه آن حضرت به سوي ميدان است، وقتي سالار شهيدان خود را تنها و بي ياور ديد، روي به جانب خيمه گاه كرد و فرمود:«يا سكينة، يا فاطمة يا زينب يا أم كلثوم عليكن مني السلام» [1] بيان اين جريان با رويكرد عرفاني در نغزي دل انگيز به صورت بسيار زيبا و شورانگيز تجلي نموده كه به نمونه هايي از آن اشاره مي شود:



چون كه شاه عشق را در كربلا

عشق زد در دشت جان باز صلا



ظهر عاشورا در آن صحراي كمين

ديد خود را بي كس و يار و معين



مهره اي در نرد عشق انداخته

و آن چه او را بود يك جا باخته



ذوالجلال فرد با تيغ و سلاح

هشت پا را در ركاب ذوالجناح



عزم ميدان كرد چون حلال عشق

زينب از پي با زبان حال عشق



گفت اي لب تشنه ي بحر وصال

بعد از اينت در كجا بينم جمال؟



گفت بيرون از مكان و لامكان

چون شدي يابي ز ديدارم نشان [2] .




هم چنين يكي ديگر از دل دادگان عشق حسيني نيز جريان توديع سالار شهيدان را بر رويكرد عرفاني در سروده ي بسيار زيبايي بازگو نمود كه به لحاظ اهميت جنبه هاي ادبي و عرفاني آن به بعضي از فرازهايش اشاره مي شود كه ضمن تشريح مبسوط جريان گفته است:



خواهرش بر سينه و بر سر زنان

رفت تا گيرد برادر را عنان



در قفاي شاه رفتي هر زمان

بانگ مهلا مهلااش بر آسمان



كاي سوار سرگران كم كن شتاب

جان من لختي سبك تر زن ركاب



شه سراپا گرم شوق و مست و ناز

گوشه ي چشمي به آن سو كرد باز



ديد مشكين مويي از جنس زنان

بر فلك دستي و دستي بر عنان



پس ز جان بر خواهر استقبال كرد

تا رخش بوسد، الف را دال كرد



هم چو جان خود در آغوشش كشيد

اين سخن آهسته بر گوشش كشيد



پيش پاي شوق زنجيري مكن

راه عشق است اين عنان گيري مكن



با تو هستم جان خواهر هم سفر

تو به پا اين راه كوبي، من به سر



خانه سوزان را تو صاحب خانه باش

با زنان در همرهي مردانه باش [3] .




پاورقي

[1] شعراني، دمع السجوم، فصل 22، ص 267 و بحارالانوار، ج 45، ص 47.

[2] صفي علي شاه، زبدة الاسرار، ص 34.

[3] عمان ساماني، گنجينه‏ي اسرار، ص 48.