بازگشت

تجديد ميثاق عاشقانه ياران امام


يكي از شگفت انگيزترين مسائل كربلا جريان اعلام وفاداري عاشقانه ي ياران امام حسين عليه السلام در شب عاشورا است، كه بلندترين نمودار عاشقي در آن ترسيم شده و زيباترين تابلوي محبت در آن شب، بر چهره ي تاريخ نقش بسته است. سالار شهيدان در شب عاشورا خطاب به ياران خود فرمود: من اصحابي باوفاتر و بهتر از اصحاب خود سراغ ندارم و اهل بيتي نيكوتر از اهل بيت خود نديدم، چون شرايط بسيار خطرناك شده است، لذا من بيعت خود را از شما برداشتم، صلاح شما در آن است كه از تاريكي امشب استفاده كنيد و خود را نجات دهيد، اين مردم با من كار دارند، متعرض شما نخواهند شد.

بعد از سخنان حضرت هر يك از يارانش لب به سخن گشودند و عشق خود را به امام اظهار نمودند و گفتند ما همه فدايي شما هستيم. در واقع اين نغز مي تواند نتيجه ي، سخنان آنها باشد كه گفته است:




به الله و به والله و به تاالله

قسم بر آيه نصر من الله



كه دست از دامنت ما برنداريم

اگر كشته شويم الحكم لله [1] .



از آن ميان مسلم بن عوسجه برخاست و گفت: به خدا سوگند، من از خدمت شما جدا نشوم تا نيزه ي خود را در سينه هاي دشمنان تو فروبرم، و اگر سلاح جنگ براي من باقي نماند با سنگ بر دشمنانت حمله خواهم كرد، و در مقام ياري تو اگر كشته شوم آن گاه مرا زنده كنند و دوباره بكشند و بسوزانند و خاكستر مرا بر باد دهند و اين كار را هفتاد مرتبه انجام دهند، باز هم از تو جدا نخواهم شد.

زهير بن قين هم گفت: به خدا سوگند! من دوست دارم و حاضرم كه كشته شوم آن گاه زنده گردم، دوباره كشته شوم تا هزار بار مرا بكشند و زنده شوم باز مرا بكشند، اما وجود شما و اين جوانان اهل بيت تو حفظ شود. [2] .

بر همين اساس به آساني مي توان گفت كه حرف دل همه ياران امام حسين عليه السلام در پاسخ پيشنهاد او در اين شعر به خوبي منعكس شده كه گفته است:



صلاح از ما چه مي جويي كه مستان را صلا گفتيم

به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتيم



من از چشم تو اي ساقي خراب افتاده ام ليكن

بلايي كز حبيب آيد هزارش مرحبا گفتيم [3] .

سؤال اساسي در اين باره آن است كه آيا اين نوع پيمان بستن و اعلام وفاداري جز در مكتب عشق و قاموس محبت و دل دادگي، قابل تفسير خواهد بود؟!

و اگر عنصر عشق در نهضت حسيني ناديده گرفته شود و يا نقش آن در قيام عاشورا مورد ترديد و انكار واقع شود آيا تنها با مسائل ديگر كه نوعا گفته مي شود


اين گونه حقايق و آموزه ها كه به صورت بسيار فراوان در قيام امام حسين عليه السلام وجود دارد قابل درك و فهم خواهد بود؟!

حقيقت آن است كه اين گونه مسائل و اين كلمات ياران امام حسين عليه السلام كه همواره به خصوص در شب عاشورا گفتند، تنها بر ديدگاهي توجيه پذير است كه فرمود:

إذا احب الله عبدا من امتي، قذف في قلوب أصفيائه و ارواح ملائكته و سكان عرشه محبته ليحبوه فذلك المحب حقا، طوبي له، و له عندالله شفاعة يوم القيامة. [4] .

اين همان چيزي است كه از آن به «مكتب عشق» تعبير مي شود و آموزه هاي عاشقي در آن متبلور است.

به نظر نگارنده، جريان شب عاشورا كه امام يارانش را اجازه بيرون رفتن از صحنه جنگ داد و بيعت خود را از آنها برداشت و هم چنين جريان محمد بن بشر حضرمي كه قبلا بازگو شد و امثال آن به خوبي ثابت مي كند كه حضور ياران امام حسين عليه السلام در كربلا و پاي مردي آنان تا مرز شهادت براساس تكليف نبوده است، بلكه آنها براساس عشق و محبت به امام حسين پيوستند و بر همان اساس تا آخر ايستادند و گرنه حضرت در مقاطع مختلف تكليف عمل به بيعت را از يارانش برداشته بود و آنها مي توانستند از ادامه راه منصرف شوند و جان خود را از مرگ نجات دهند. اما عشق و محبت الهي، آنان را از تكليف به تشريف بالا برد و آنها به جاي احساس تكليف، احساس عشق كردند و خواستند كه با حضور در كربلا نه از سكوي تكليف بلكه از سكوي عشق به سوي لقاي الهي پرواز كنند. چون عشق و محبت باطن تكليف و شريعت و جلوه كامل تري از آن است، زيرا انسان در مقام تكليف براي رسيدن به بهشت و ترس از آتش جهنم عمل مي كند، اما در مقام عشق با حفظ مرتبه تكليف


براي وصال حضرت دوست جان فشاني و فداكاري مي نمايد. و حافظ چه زيبا سروده است:



ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است

بردار ز رخ پرده كه مشتاق نگاهيم




پاورقي

[1] باباطاهر عريان، دوبيتي‏ها، ص 35.

[2] سيد بن طاووس، لهوف، ص 131 و شيخ عباس قمي، منتهي الآمال، ج 1، ص 339.

[3] ديوان حافظ، ص 255.

[4] بحارالانوار، ج 70، باب 39، ص 24: آن کس از اين امت که محبوب خدا گردد، خداوند حب و عشق او را در دل برگزيدگان خود، ارواح فرشته‏ها و ساکنان عرش خود القا مي‏کند تا او را دوست بدارد پس گواراي او باد اين مقام که در قيامت نزد خداوند شفاعت خواهد کرد.