بازگشت

تحليل كلمات ياران امام حسين


حال اين پرسش مطرح است كه سخنان ياد شده كه تنها جلوه اي از انديشه مذهبي و اعتقادي ياران امام حسين را بازگو مي كند آيا به طور اتفاقي و تنها براساس معمول آن عصر كه هنگام جنگ شعار مي داده اند گفته شده يا هر فرازي از آنها گوياي دردها و رنج هاي وصف ناپذير شيعيان حقيقي امام حسين است و هر يك از آن كلمات پيامي ژرف داشته و حقايقي نهفته و ناپيداي فراواني منعكس مي كند؟!

به نظر مي رسد گر چه بسياري از مسائل مربوط به ياران امام حسين عليه السلام يا كلمات آنان در منابع تاريخي ثبت نشده و يا به ما نرسيده است، اما هرگز نمي توان اصرار به طرح عنصر امامت و محبت در سخنان ياران امام حسين عليه السلام را مسئله عادي و معمولي و بدون انگيزه ي مذهبي و اعتقادي دانست، زيرا اگر خوب دقت شود، دو مسئله به طور يقين براي اصحاب امام حسين مهم و رنج آور بوده است، يكي اين كه آنها در شرايطي


با امام حسين عليه السلام در قيام عاشورا شركت كردند كه جريان حكومت دودمان بني اميه، اهل بيت را تحت شديدترين فشارهاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و مانند آن قرار داده بود، به گونه اي كه در زمان امامت حسين بن علي عليه السلام با اين كه بسياري از مردم شيعه و معتقد به امامت او بودند و آن حضرت مرجع شرعي احكام ديني و مذهبي مردم بودند با اين حال كسي روايتي از امام حسين درباره ي احكام ديني نقل نكرده است، چنان كه يكي از كارشناسان بزرگ مسائل اسلامي در اين باره مي گويد:

معاويه نه تنها نابودي ائمه بلكه نام آنان را مي خواست از ياد مردم محو كند و به دستور او در منابر اسلامي در سراسر بلاد اسلامي به امير مؤمنان(مانند يك فريضه ديني) سب و لعن مي شد، و در چنين محيطي طبعاً كار به جايي مي كشد كه عامه مردم از بردن نام علي و آل علي نفرت كنند و از ترس و يا طمع هر گونه رابطه خود را با اهل بيت قطع كنند... و امامت سيدالشهدا تقريباً ده سال طول كشيد در همه اين مدت(جز چند ماه أخير) معاصر معاويه بود، در طول اين مدت از آن حضرت كه امام وقت و مبين معارف و احكام دين بود، در تمام فقه اسلامي حتي يك حديث نقل نشده است(منظور روايتي است كه مردم از آن حضرت نقل كرده باشند كه شاهد مراجعه و اقبال مردم است نه روايتي كه ائمه بعدي از آن حضرت نقل كرده باشد) و از اين جا معلوم مي شود كه آن روز درب خانه اهل بيت عليهم السلام به كلي بسته شده و اقبال مردم به حد صفر رسيده بوده است. [1] .

اين درد و رنج بزرگ براي شيعيان اهل بيت عليهم السلام بوده است لذا به جرأت مي توان گفت كه اگر در سخنان ياران امام حسين به هنگام رزم بر عنصر امامت تكيه شده، براي آن بوده است كه به مسلمانان آن عصر و آيندگان مي خواسته اند اعلام كنند كه ما به عنوان شيعه و معتقد به امامت امام حسين از حريم امامت و ولايت اهل بيت دفاع كرده


و در راه آنها جان خود را فدا مي كنيم. تا كسي گمان نكند كه قيام حسيني تنها يك نهضت اصلاحي براي امر به معروف و نهي از منكر و مبارزه با فساد حكومت بوده است و عده اي از مسلمانان او را در اين راه همراهي كرده اند، نه، هرگز چنين نيست، امام حسين همانند پدرش اميرمؤمنان علي عليه السلام و برادرش امام حسن عليه السلام به عنوان صاحب اصلي زعامت امت اسلامي چون دستگاه خلافت يزيد را همانند اسلاف او باطل و غصبي مي دانسته اند با آن به مقابله برخواست و مردم هم به عنوان شيعه و پيروان ائمه عليهم السلام به آن حضرت پيوسته و بر ضد غاصبان خلافت و زعامت اسلامي مبارزه كرده و شهيد شدند.

مسئله دوم، كه براي اصحاب امام حسين عليه السلام بسيار اندوه بار و مصيبت آور بوده است، روحيه بعضي افراد سست عنصر است كه اسير دنياپرستي و عده اي گرفتار بي دردي و بي حالي و تن پروري، و بعضي ديگر دچار شك و ترديد در حقانيت اهل بيت گرديده بودند، لذا گرچه به ظاهر خود را شيعه و مؤمن به اهل بيت مي پنداشته اند، در بزنگاه و موقعيت هاي حساس و حياتي، حادثه حكميت را در صفين به وجود آوردند و به طمع درهم و دينار سر در آخور معاويه نموده و امام حسين عليه السلام را تنها گذاشتند، يا در كوفه قلب شان با حسين و شمشيرشان با يزيد بود. [2] .

بالاخره به طمع دنيا و يا ترس از مرگ و كشته شدن و يا بر اثر ضعف ايمان و جهالت و نفاق در كربلا جمع شده و در برابر امام معصوم و اهل بيت پيامبر صف آرايي كردند.

مجموعه اين عوامل سبب شده بود كه ياران امام حسين چه در وقت پيوستن به امام حسين عليه السلام و چه هنگام نبرد در كربلا بر عنصر عشق و محبت وصف ناپذير خود به شخص امام حسين عليه السلام بلكه به همه ي اهل بيت و بني هاشم تكيه مي نمودند و همواره


اظهار مي كردند كه ما شيعه اي هستيم كه نه تنها مال، ثروت، موقعيت اجتماعي، زن، فرزندان و حتي زندگي و جان خود را مي دهيم تا خطر را از جان امام حسين عليه السلام و اهل بيت او دور كنيم و يا به تأخير بيندازيم. در راستاي اين هدف بود كه اصحاب امام حسين تا زنده بودند نگذاشتند كسي از اهل بيت او به ميدان برود و اصحاب امام خود را سپر جوانان بني هاشم كرده بودند. در اين باره يكي از بزرگان، ضمن تحليل زيبايي مي نويسد:

اصحاب حسيني عليه السلام بر بدريون پيغمبر صلي الله عليه و آله و صفينيون علي عليه السلام ترجيح داشتند، همان طور كه اصحاب عمر سعد هم بر بدريون ابوسفيان و صفينيون معاويه در شقاوت مزيت داشتند، چون اين ها مثل بدريون ابوسفيان طبق عقيده و عادت جنگ نمي كردند و مانند صفينيون معاويه هم مسئله اي مثل قتل عثمان اسباب اشتباه شان نشده بود و اينها در حالي جنايت مي كردند كه نداي دل و فرياد وجدانشان بر خلاف آنها بود(قلوبهم معك و سيوفهم عليك) اين ها گريه مي كردند و فرمان قتل مي دادند، در حالي كه مي لرزيدند آهنگ بريدن سر حسين داشتند. علت اين كه كوفيان در عين علاقه به حسين مي جنگيدند يكي رعب و ترس بود و ديگري حرص و طمع به مال و جاه و دنيا بود. [3] .

اين نظريه با دقت در گفت وگويي كه ميان امام حسين عليه السلام و عمر سعد صورت گرفت به خوبي تأييد مي شود، زيرا فرمود: واي بر تو، آيا از خدا نمي ترسي با اين كه مرا خوب مي شناسي چه كسي هستم با من مي جنگي بيا به من ملحق شو و به خداوند تقرب بجو. عمر سعد گفت: مي ترسم خانه ام را ويران كنند. امام فرمود: من خانه براي شما مي سازم. عمر سعد گفت: مي ترسم اموال مرا ببرند. فرمود: من از اموال حجاز خود بهتر از آن به تو مي دهم. عمر سعد گفت: بر زن و فرزندان خود مي ترسم. امام فرمود: من سلامت آنان را تضمين مي كنم. بعد از اين گفت وگو عمر سعد ساكت شد و


امام عليه السلام از سرنوشت آينده ي نزديك او به او خبر داد [4] از مجموع آن چه بيان شد اين نكته به خوبي معلوم گرديد كه يكي از محورهاي اساسي تجلي بصيرت ياران امام حسين عليه السلام محور اعتقادي آنان است كه به حق در فضاي تاريك آن زمان بسيار خوش درخشيد و در كنار سالار شهيدان به فوز و فيض بزرگ شهادت رسيدند.


پاورقي

[1] علامه طباطبائي، معنويت تشيع، ص 218.

[2] عقاد، ابوالشهداء، ص 85.

[3] مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج 17، ص 456.

[4] محسن اميني، اعيان الشيعه، ج 1، ص 456.