بازگشت

بصيرت علي اكبر


علي اكبر جوان سرو قامتي بوده و از نظر بصيرت و معرفت جايگاه ويژه اي داشته است به دليل آن كه اگر حضرت سيدالشهدا به هنگام ميدان رفتن علي اكبر، به خداي سبحان عرض مي كند«... غلام اشبه الناس خلقاً و خلقاً و منطقاً برسولك» [1] اين كلام انسان كامل و امام معصوم كه به گزاف و مبالغه سخن نمي گويد و از روي تعارف كسي را بي مناسبت و صلاحيت تمجيد و توصيف نمي كند، بهترين دليل و شاهد گويا بر عمق معرفت و ميزان بصيرت علي اكبر است، زيرا اين سخن امام در حقيقت تأييدي بر مقام معنوي و نورانيت قلبي علي اكبر است. پس براساس اين مقام عرفاني و منزلت الهي او بوده است كه در منزل ثعلبيه وقتي حضرت امام حسين فرمود: در عالم رويا


اسب سواري را ديدم كه در برابرم ايستاد و گفت: اي حسين شما با سرعت مي رويد و اجل با شتاب شما را به سوي بهشت مي برد. از اين سخن دانستم ما به سوي شهادت به پيش مي رويم. علي اكبر به پدرش عرض كرد: پدر جان آيا مگر ما بر حق نيستيم؟

حضرت فرمود: چرا ما بر حق هستيم. بعد علي اكبر عرض كرد: پس ما را از مرگ چه باك است؟

بعد امام در حق فرزندش دعاي خير نمود. [2] با توجه به اين گونه حقايق است كه تصديق و پذيرش كلام و تفسير عرفاني بعضي از نكته سنجان آسان خواهد شد كه گفته است:

چون در ميدان رزم و نبرد با دشمنان ولايت، اسرار نهفته اي براي علي اكبر آشكار شد و حقايقي را مشاهده مي كرد كه براي او قابل درك و تفسير نبود، لذا به حضور پدرش آمد و تفسير آن اسرار را از امام جويا شد. حضرت پس از تشريح گوشه هايي از آن حقايق الهي براساس:



هر كه را اسرار حق آموختند

مهر كردند و دهانش دوختند



او را از بازگو نمودن آن اسرار بر حذر داشت و روانه ميدان كرد. [3] .


پاورقي

[1] لهوف، ص 155: جواني به ميدان مي‏رود که در صورت، سيرت و سخن شبيه‏ترين فرد به رسول توست.

[2] خوارزمي، مقتل الحسين، فصل 11، ص 229.

[3] عمان ساماني، گنجينه الاسرار، ص 46 و ميرزا حسن، زبدة الاسرار، ص 160. در اين باره بعداً به تفصيل بحث خواهيم کرد.