بصيرت حسيني از نگاه كلمات او
درباره ي علم امام حسين عليه السلام به جزئيات حوادث قيامش، گوياتر و روشن از هر چيز ديگر، سخنان خود آن حضرت است كه در آنها علم و آگاهي امام به طور كامل از جزئيات پي آمد حادثه كربلا بيان شده است كه در اين جا به چند نمونه از كلمات آن حضرت اشاره مي شود:
الف. آن هنگام كه ام سلمه همسر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله حديثي از آن حضرت درباره شهادت امام حسين عليه السلام در سرزمين كربلا براي امام حسين عليه السلام بازگو نمود و اعلام خطر كرد، امام در پاسخ فرمودند:
يا اماه و انا والله اعلم ذلك، و اني مقتول لامحالة و ليس لي من هذا بد، و اني والله لاعرف اليوم الذي اقتل فيه، و اعرف من يقتلني و اعرف البقعة التي ادفن فيها، و اني اعرف من يقتل من اهل بيتي و قرابتي و شيعتي، و ان اردت يا اماه اريك حضرتي و مضجعي. [1] .
ب. امام صادق عليه السلام فرمود: هنگامي كه امام حسين عليه السلام از مكه خارج مي شد
گروه هايي از فرشته در صفوف منظم همراه با سلاح هاي جنگي به حضور امام رسيدند و گفتند خداوند ما را براي ياري شما فرستاده است. امام حسين عليه السلام به آنها فرمود: وعده ديدار ما با شما در سرزمين كربلا و در گودال قتلگاه باشد، هنگامي كه من بدان جا وارد شدم به نزد من بياييد. فرشته ها عرض كردند: ما مأموريم تا از شما در برابر دشمن محافظت كنيم. حضرت فرمودند: تا هنگامي كه من به آن سرزمين نرسيده ام از سوي دشمن آسيبي به من نمي رسد.
بعد گروهي از مومنان جن به حضور حضرت آمدند و عرض كردند ما از شيعيان شماييم به ما دستور دهيد تا دشمنان تو را نابود كنيم. حضرت براي آنها دعا كرد و فرمود: من مايه امتحان و آزمايش اين مردم هستم... شما اكنون برويد و روز عاشورا نزد من حاضر شويد كه من در پايان آن روز كشته مي شوم و سرم را نزد يزيد بن معاويه مي برند. بعد آن گروه از جن ها به دستور حضرت رفتند. [2] .
ج. از امام صادق عليه السلام رسيده كه فرمود: هنگامي كه امام حسين عليه السلام قصد بيرون آمدن از مدينه داشت در نامه اي به بني هاشم نوشت:«بسم الله الرحمن الرحيم، اما بعد فانه من لحق بي منكم استشهد معي، و من تخلف لم يبلغ الفتح. والسلام». [3] .
د. وقتي ابن عباس به حضور امام رسيد و او را از رفتن به عراق منع كرد حضرت در پاسخ او فرمود:«يابن عباس أما علمت ان منعتني من هناك فان مصارع اصحابي هناك» [4] ابن عباس عرض نمود اين را از كجا مي داني؟ حضرت فرمود:«بسر سره لي و علم اعطيته». [5] .
ه. عده اي نزد امام حسين رسيدند و از بي وفايي مردم كوفه سخن گفتند حضرت فرمود:«اعلم يقينا ان هناك مصرع اصحابي و لا ينجو منهم الا ولدي علي». [6] .
و. در مسير عراق شخصي پس از ملاقات با امام حسين عليه السلام به حضرت عرض كرد: تو را به خدا سوگند كه به سوي كوفه نرويد، زيرا رفتن در آنجا وارد شدن بر نيزه ها و شمشيرهاي دشمن است. حضرت در پاسخ فرمود:«لايخفي علي الرأي، ولكن الله لا يغلب علي امره و الله لا يدعونني حتي يستخرجوا هذه العلقة من جوفي». [7] .
ز. وقتي حضرت به سرزمين كربلا و در محل نينوا رسيد خطاب به يارانش فرمود:«قفوا و لا تبرحوا، هاهنا والله مناخ ركابنا، و هاهنا والله محط رجلنا، و هاهنا والله تسفك دمائنا، و هاهنا والله يستباح حريمنا، و هاهنا والله محل قبورنا، و هاهنا والله محشرنا و منشرنا» [8] .
با اين همه روايت كه تنها به نمونه اي از آنها اشاره شد و همه تصريح دارد بر اين كه حضرت امام حسين عليه السلام بر جزئيات حادثه كربلا آگاه بود و مي دانست كه در اين سفر همه آن حوادث بر او تحميل خواهد شد و جريان شهادت او كه براساس روايات پيامبر اكرم و مانند آن جزء مسلمات بوده است، در اين سفر پيش مي آيد. جاي بسيار شگفت و تأسف است كه كسي در مورد علم امام حسين عليه السلام به زمان و ساير جزئيات شهادتش ترديد كند و بگويد در اين باره دو ديدگاه وجود دارد! [9] .
پاورقي
[1] عبدالله بحراني اصفهاني، العلوم و المعارف، ج 17، ص 180: مادر به خدا سوگند، من نيز اين را ميدانم، من به ناچار کشته خواهم شد گريزي نيست، به خدا سوگند، روز کشته شدنم، قاتل و محل دفن خود را ميشناسم و نيز کساني که از اهل بيت و نزديکان و شيعيان من کشته ميشوند ميشناسم، مادر! اگر ميخواهي قبر و مرقد خود را به شما نشان دهم.
[2] سيد ابن طاووس، اللهوف علي قتلي الطفوف، ترجمه سيد احمد فهري زنجاني، ص 66.
[3] ابن شهر آشوب مازندراني، المناقب، ج 4، ص 76: اما بعد هر کس با من باشد شهيد خواهد شد و هرکس که نباشد به پيروزي دست نخواهد يافت.
[4] محمد بن جرير، طبري، دلائل الامامه، ص 74: ابن عباس آيا نميداني از سرزميني که مرا باز ميداري قتلگاه اصحاب من آن جاست، و من اين را با علم و معرفتي که به من داده شده ميدانم.
[5] محمد بن جرير، طبري، دلائل الامامه، ص 74: ابنعباس آيا نميداني از سرزميني که مرا باز ميداري قتلگاه اصحاب من آن جاست، و من اين را با علم و معرفتي که به من داده شده ميدانم.
[6] همان، ص 74: يقين دارم که قتلگاه من و قلتگاه يارانم در آن جاست و جز علي فرزندم کسي از دست آنان رهايي نمييابد.
[7] شيخ مفيد، الارشاد، ج 2، باب 3، ص 78: اين نظر بر من پوشيده نيست، لکن به تقدير الهي نميتوان غالب شد، قسم به خدا کوفيان مرا رها نميکنند تا اين که قلب مرا از سينهام بيرون آورند.
[8] حر عاملي، اثبات الهداة، ج 5، فصل 14، ص 202: بايستيد، حرکت نکنيد، به خدا سوگند اين جا خوابگاه شتران ما و فروردگاه کاروان ماست. در اين جا خونهاي ما را ميريزند و حريم ما را ميشکنند و اين جا محل قبرهاي ما و حشر و نشر ماست.
[9] نعمتالله صالحي نجفآبادي شهيد جاويد، ص 9.