بازگشت

بصيرت حسيني از نگاه خلافت الهي او


امتياز دوم انسان كامل، جريان خلاقت الهي اوست. گرچه بحث خلافت دامنه وسيع دارد، در اين جا تنها بدين نكته اشاره مي شود كه بر اساس دقت و برداشت عميق عرفاني از آيه:(و علم آدم الاسماء كلها) [1] به دست مي آيد كه خلافت انسان كامل داير مدار علم او بوده و نقش اساسي در خلافت الهي با علم است، چون خليفه خداوندي كه محيط مطلق و«عليم بكل شي ء»است بايد تمام اوصاف الهي از جمله محيط بر همه امور هستي و«عليم بكل شي ء»در او به نحوي مظهريت وجود داشته باشد، وگرنه در محدوده ي ضعف و غيبت به همان نسبت از خلافت الهي محروم خواهد بود لذا فرشته ها سزاوار خلافت الهي نشدند، پس راز و رمز خلافت الهي آگاهي و علم به همه اسماء و حقايق معارف و برخورداري از علم لدني و شاگرد بي واسطه ي خداوند بودن است، خليفة الله كسي است كه بالفعل به همه حقايق جهان آگاه باشد، خليفة الله انسان كاملي است كه نه تنها معلم افراد بشر بلكه معلم فرشتگان نيز است، خليفة الله فارق بين حق و باطل و جدا كننده زيبا از زشت است. [2] .

و از آنجا كه جريان خلافت همانند داستان نوح يا كشتي موسي و خضر و مانند آن نيست كه از سنخ قضاياي شخص معين خارجي بوده و سپري شده باشد، بلكه


خلافت الهي فيض متصل و فوز مستمري است كه از روز اول با انديشه دوام و انگيزه استمرار طرح شده است، [3] لذا تنها مخصوص آدم ابوالبشر نبوده بلكه در قملرو نبوت و امامت گسترش يافته است، و چون سالار شهيدان حسين بن علي عليه السلام مصداق بارز انسان كامل است خليفه خدا و خليفه رسول خدا در تكوين و تشريع بوده و از همه اوصاف خلافت الهي كاملاً بهره مند و مظهر كامل اسم عليم و داراي احاطه علمي به تمام شئون عالم بوده است. بنابراين از تحليل جريان خلافت الهي امام حسين عليه السلام، نيز به آساني بدين نتيجه مي توان رسيد كه آن حضرت نه تنها از حوادث و پيش آمدهاي قيام خود به خوبي آگاهي داشته و با علم و بصيرت كامل قيام نموده بلكه اساساً امكان ندارد كه حوادث و پديده هاي هستي از ديد تيزبين خليفه الهي مستور و پوشيده بماند، چون مخفي ماندن امور بر انسان كامل با خلافت الهي او و مظهر اسم عليم، محيط و بصير، بودنش منافات دارد.


پاورقي

[1] بقره(2) آيه 31.

[2] عبدالله جوادي آملي، تفسير تسنيم، ج 3، ص 204، 198، 193، 138.

[3] همان، ص 138.