بازگشت

دردناكي عاشورا


و اما دردناكي عاشورا - كه پلكهاي اهل بيت را از گريه رنجور ساخته، اشك ايشان را روان كرده، و حزن و اندوه در دلهاشان برجاي نهاده است -، ناشي است از وحشيگري دشمنان نسبت به آن پيكرهاي پاك، و برخاسته از ستمي است كه در ميانه ي روز روشن و پيش چشمان امتي كه مدعي اسلام است، برنماينده و نمودار رسول و رسالت روا داشته اند و نه تنها اين امت به مخالفت و انكار برنخاست، از شادي بانگ تهليل و تكبير سرداد!

چه ستم و قهر و الم زشت و فضيحت باري است كه وحشيانه به پسر دخت پيامبر خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - حمله برند؛ آن هم امت آن پيامبر كه هم اظهار اسلام مي كنند و هم خود را عرب مي پندارند؛ و تازه چنان كه ادعا مي كنند به فرمان خليفگان و واليان چنين كرده اند.

اين، بازگشت و ارتداد حقيقي است، نه فقط از اسلام، بلكه از هر دين مفروض و هر معني و تعهد انساني يا قومي يا ملي يا هر انتساب طائفگي يا وابستگي يا هر معناي معقول ديگر.

آنچه در روز عاشورا رخ داد، جز بر بنياد جاهليت، نابينائي، ناداني، فريفتگي، سلطه طلبي، حماقت، تمايل به ريختن خونهاي پاك، روح تجاوزگري و انتقام، رذالت، فرومايگي، عناد آشكار با حق، لجاج، تكبر و خسران دنيا و آخرت،


قابل تفسير نيست.

براستي كارزار عاشورا، كارزار همه ي فضيلتها بود بر ضد همه ي رذيلتها.

ليك با پايان يافتن عاشورا، ستم بر آل محمد پايان نيافت؛ بلكه همپاي تاريخ ستم پيشه، بر دست حاكمان و نويسندگان آن، و بر دست اشراري كه دشمني و كينه و مخالفت با آل محمد را پيشه كرده و اينهمه را از پيشينيانشان - كه فاجعه ي عاشورا ساخته ي دست ايشان بود - به ارث برده بودند، ادامه يافت.

آيا ستمي آشكار و خيانتي شرم آور نيست كه «روز عاشورا» و رخدادهاي تاريخي اش را از تاريخ امام حسين - عليه السلام - جدا كنند؟!

اين چيزي است كه عملا در كتاب تاريخ دمشق ابن عساكر رخ داده است!

ما پايگاه اين مورخ بلندآوازه، يعني ابن عساكر، را برتر از آن مي دانيم كه ياد كرد رخدادهاي كربلا و خاصه روز عاشوراء را از تاريخ كبيرش فروانداخته باشد؛ چون بر وي پوشيده نيست كه تاريخ حسين - عليه السلام - در روز عاشوراء متمركز گرديده است، و مي داند كه چنين عملي بي ترديد او را آماج انتقاد مورخان و دانشوران و بزرگان مي سازد.

ليك دستي خطاپيشه به سوي اين كتاب عظيم دراز شده تا آن را از يادكرد رخدادهاي «روز عاشوراء» تهي سازد؛ زيرا يادكرد اين رخدادها، همانا از گستره ي رنج و ستم و درازدستيي پرده برمي دارد كه بر اهل بيت روا داشته شده، و انكار و نفي آن امكان ندارد و توجيه و تفسيرش - جز بر بنياد آنچه گفتيم -، شدني نيست.

اين دست خطاپيشه ي خيانتگر به دانش و تراث، مي خواهد كه ساحت پيشينيانش، يعني بني اميه، را از گناهاني كه آن روز مرتكب گرديده اند، پاك سازد؛ گناهان سياه و زشتي كه مرور ايام ننگشان را فرونمي شويد و با حذف اين احاديث از اين نسخه يا آن نسخه، ناپديد نمي شوند.

اگر دست خيانت به سوي تاريخ ابن عساكر دراز گرديده و احاديث روز عاشوراء را از آن فروكاسته است، در مقابل، مورخان اسلام و مؤلفان مسلمين، كتابهاي تاريخ را از يادكرد آن رخدادها انباشته اند، ياد آن در بسياري از كتابهاي


تاريخي آمده است، و نوشتارهائي ويژه ي اين رخداد تاليف گرديده كه به نام كتب «مقاتل» خوانده مي شوند.

و اي بسا نسخه اي از اصل تاريخ ابن عساكر، اينجا يا آنجا يافت شود، و مطلعي آن را بشناسد يا منصفي از آن مطلع گردد، و عرضه اش بدارد تا خائناني كه - با سانسور و كتمان آنچه به واقعيت پيوسته است - بر مسلمانان ظلم كرده، و بر اسلام و بر آل محمد و بر تاريخ و بر تراث ستم رانده اند، حيران و سرگشته شوند.

اينگونه حذف و تحريف را در باره ي بسياري از كتابهاي تراثي و حديثي و ديني به كار بسته، و از طريق دفن كردن، به آب شستن و سوزانيدن، اين كتابها را از ميان برده اند. [1] .

ليك حقائق، هرچند برخي بپندارند كه از مردم پوشيده مي ماند، بناگزير، هراندازه هم به طول بينجامد، روزي دانسته خواهد شد. [2] .

ما نيز - كه مقيديم كه در اين كتاب تنها گزارشهاي ابن عساكر را در تاريخ دمشق از بخش سرگذشت امام حسين (عليه السلام) بياوريم - از قيد و محدوده كار خود بيرون نمي رويم و به ديگر حوادث سيره ي حسيني نمي پردازيم؛ در اين باب بدانچه


در مقاتل كهن و نو ياد شده بسنده مي كنيم و آرزو مي بريم كه - به ياري خداوند - توفيق پرداختن بدان را در كتابي مستقل بيابيم.

در ادامه آنچه را كه ابن عساكر از خطبه هاي امام در روز عاشورا روايت نموده است، مي آوريم - كه در آن عبرتهاي كافي براي عبرت جويان هست.


پاورقي

[1] در اين باره تدوين السنة الشريفه‏ي نويسنده را مطالعه فرمائيد.

[2] نمونه‏ي اين آثار مورد دستبرد، طبقات کبري‏ ابن‏سعد کاتب واقدي است. او در سرگذشت امام حسين - عليه‏السلام - مقتل آن حضرت و آنچه را در روز عاشورا بر آن حضرت گذشته است، با تفصيل وافي ياد کرده (که بناگزير ابن‏عساکر هم که گزارشهاي ابن‏سعد را در طبقات مغفول نمي‏نهاده بايد آن را در تاريخ خود آورده باشد؛ و چگونه ممکن است وي از اين مقتل چشم‏پوشي کند؟).

باري، همين سرگذشت امام حسين - عليه‏السلام - را م که ابن‏سعد در طبقات درج کرده، طابعان طبقات کوشيده‏اند مغفول گذارند و آن را در متن مطبوع - چه طبع اروپا و چه طبع بيروت - نياورده‏اند. ليک خداوند دستنوشتي از آن را در کتابخانه‏ي احمد ثالث در استانبول محفوظ داشت - که همان نسخه‏ي اساس طابع چاپ اروپاست - و اخيرا جناب آقاي سيد عبدالعزيز طباطبائي آن را در نشريه‏ي تراثنا (شماره‏ي 10) که در قم از سوي موسسه‏ي آل‏البيت - عليهم‏السلام - منتشر مي‏گردد، تحقيق و تصحيح کرده‏اند که تحقيق ايشان مستقلا نيز منتشر گرديده.

محقق کتاب ابن‏عساکر، جناب شيخ محمدباقر محمودي، هم هر آنچه را که از آن به مقتل مربوط بوده است، در هامش طبع خويش از تاريخ ابن‏عساکر آورده تا نقص موجود در سرگذشت امام - عليه‏السلام - را از آن متن جبران کرده باشد - خدايش پاداش نيکو دهاد!.