فروتني و بزرگواري
در حديث آمده:
[196] از ابوبكر ابن حازم منقول است كه حسين بر مساكيني كه داشتند در صفه چيز مي خوردند، گذشت. آنان گفتند: «بفرما چاشت».
او نزد ايشان نشست و گفت: خداوند متكبران را دوست نمي دارد. با آنان چاشت خورد و آنگاه گفت: من دعوت شما را پذيرفتم، پس شما هم دعوت مرا بپذيريد. گفتند: باشد.
ايشان را به خانه آورد و به رباب گفت: آنچه اندوخته اي بيرون آر. [1] .
پاورقي
[1] مختصر تاريخ دمشق ابنمنظور (129 / 7).