بازگشت

شهادت طلبي امام حسين


گاهي ممكن است در جامعه ، دولت اسلامي قوي ، كه بتواند جلوي فساد را ـ اعم ازفساد در عقيده و يا فساد در عمل ـ بگيرد، وجود نداشته باشد، يا اصلاً دولت كفر حاكم باشد و يا اگر كساني به نام دولت اسلامي حكومت كنند، در واقع اهل نفاق هستند؛ يعني عناصري از نفاق در ميان آنها وجود دارد، وامكان اين كه دستگاه حاكمه وظيفه امر به معروف ونهي از منكر انجام بدهد نيست ، وافرادي در جامعه براي اصلاح امور و جلو گيري از فساد اقدام به امر به معروف و نهي از منكر مي كنند، آن قدر توانايي ندارد كه بتوانند برحاكمان قدرتمند و زور مدار پيروز شده و حق را اعمال كنند؛ در اين جا ممكن است اين افراد در انجام اين فريضه چنان حركتي را انجام دهند، كه به خاطر آن مظلومانه به شهادت برسند و شهادت مظلومانه ايشان باعث بقاي اسلام شود.

اين همان كاري است كه مصداق اتّم آن حركت ابي عبدالله الحسين (ع) است كه فرمود: «اني لم أخرج أشراً ولا بطراً ولا مفسداً ولا ظالماً وانما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدي (ص) اريد أن آمر بالمعروف وانهي عن المنكر».

امام در بياني ديگر مي فرمايد:

«انّي لا اري الموت الاّ سعادة والحياة مع الظالمين الاّ برماً؛ مرگ در نظر من جزسعادت چيزي نيست و زندگي با ستمگران را جز ننگ و خواري نمي بينم ».

«ليس الموت في سبيل العزّ لا حياة خلدة وليست الحياة مع الذل ّ الا الموت الذي لا معه ؛ مرگ در راه عزت اسلام جز زندگي جاويد نيست ، وزندگي با ذلت جز مرگ كه از زندگي تهي است ، نخواهد بود.»

«هر كس مي خواهد در راه ما شهيد شود، صبحگاهان با ما حركت كند».

و در موارد فراواني آشكارا فرمود:

«كاني باوصالي تتقَطُّعها عسَلان ُ الفلَوات َ بين النواويْس وكربلا؛ گويا مي بينم كه گرگان بني اميه پيكر مرا در اطراف «فرات » دريده اند.»

اما باز سست نمي شود، به شك وترديد دچار نمي گردد و براي نجات اسلام و امت اسلامي هم چنان توفنده فرياد مي زند كه : «هيهات منّا الذلّه ». حسين و ذلت پذيري ؟هرگز!!

آري حسين (ع) آن روز كه به قربانگاه مي رفت و سر تا سر وجودش شعر شهادت مي سرود و زبان حالش كه به راستي دل از كف طالبان حقيقت مي ربود، اين بود:



گرمرد رهي ميان خون بايد رفت

واز پاي فتاده سرنگون بايد رفت



تو پاي به ره نه و از هيچ مپرس

خود راه بگويدت كه چون بايد رفت