بازگشت

دوره بعد از شهادت اميرالمومنين دوره غربت اهل بيت


امام حسن و امام حسين (ع) در مدينه اند. امام حسين ، بيست سال بعد از اين مدت به صورت امام معنوي همه مسلمانان ، مرجع بزرگ همه مسلمانان ، مورد احترام مسلمين ، محل ورود تحسين همه ، محل تمسك و توسل همه كساني كه مي خواهند به اهل بيت اظهار ارادتي بكنند، در مدينه زندگي كرده است ؛ شخصيت محبوب ، بزرگ ،شريف ، نجيب ، اصيل و عالم .

او به معاويه نامه مي نويسد؛ نامه اي كه اگر هر كسي به حاكم بنويسد، جزايش كشته شدن است . معاويه اين نامه را مي گيرد، مي خواند، تحمل مي كند و چيزي نمي گويد.اگر در همان اوقات هم كسي مي گفت كه در آينده نزديكي ، اين مرد محترم شريف عزيز نجيب ـ كه مجسم كننده اسلام و قرآن در نظر هر بيننده است ـ ممكن است به دست همين امت قرآن و اسلام كشته بشود، آن هم با آن وضع ، هيچ كس باور نمي كرد. اماهمين حادثه باور نكردني ، همين حادثه عجيب و حيرت انگيز، اتفاق افتاد. چه كساني كردند؟

همان هايي كه به خدمتش مي آمدند و سلام و عرض اخلاص هم مي كردند. اين يعني چه ؟

معنايش اين است كه جامعه اسلامي در طول اين پنجاه سال ، از معنويت و حقيقت اسلام تهي شده است ؛ ظاهرش اسلامي است ، اما باطنش پوك شده است ، خطر اين جاست . نمازها برقرار است ، نماز جماعت برقرار است ، مردم هم اسمشان مسلمان است و عده اي هم طرفدار اهل بيت هستند.

وقتي معيارها از دست رفت ، ارزش ها ضعيف شد، دنيا طلبي و مال دوستي بر انسان هايي حاكم گرديد كه سابقه درخشاني در حمايت از اسلام و مسلمين داشته اند،ديگر در اين جامعه انجام هر جنايتي بعيد به نظر نمي رسد.

بايد مراقب باشيم ، همه بايد مراقب باشند كه اين طور نشود، اگر مراقب نباشيم ،آن وقت جامعه همين طور به تدريج از ارزش ها تهي مي شود و به نقطه اي مي رسد كه فقط يك پوسته ظاهري باقي مي ماند. ناگهان امتحان بزرگ پيش مي آيد، امتحان قيام ابا عبدالله، آن وقت اين جامعه در آن امتحان ، مردود مي شود.»