بازگشت

تداوم مديريت و رهبري امام پس از شهادت امام حسين


تداوم و مديريت و رهبري پس از شهادت امام و يارانش (رهبري در بحران ) در رابطه با قيام امام حسين (ع)؛ توسط حضرت زينب (س) انجام گرفته است . يزيد از تمام ابزارهاي قدرت مانند قانون (ظالمانه )، تبليغات ، نيروهاي نظامي و زر (مال ) جهت پيروزي خويش استفاده مي كند.

قانون ، اعلام كردند كه حسين ، عليه خليفه عصيان كرده است و جنگ با حسين بن علي (ع) حمايت از خليفه شرعي مي باشد براي نمونه عمر بن حجاج كه فرمانده چهارهزار نفر بود، براي تشويق افراد خود مي گفت : «بجنگيد با كسي كه از دين خدا برگشته و از صف مسلمانان بيرون رفته است ».

اما از نظر وقتي كه خاندان پيامبر (ص) را در مضيقه بي آبي قرار دادند، عبيدالله به عمر سعد نوشته بود، ميان حسين و ياران او و آب جدايي بينداز، آنان نبايد دسترسي به قطره آبي داشته باشند، بلكه بايد در تشنگي قرار داده شوند همانطور كه با عثمان اين گونه رفتار شد.

شمر بن ذي الجوشن گاهي در منزلهاي بين راه در مقابل تماشاچيان مي گفت : «اين سر يك مرد خارجي وعصيانگر عليه يزيد بن معاويه است » و يا مردم شام در اثر تبليغات ، آنها را اسيران كفار و از مشركان مي دانستند.

استفاده از ابزار مالي ، (نيز چنين بود كه ) سران و بزرگان قبايل كوفه را با رشوه هاي سنگين يا طمع حكومت ، عليه امام (ع) برانگيختند.

با ابزار نظامي ، هزاران نفر را براي شهادت امام (ع) بسيج نمودند.

سرانجام امام و يارانش شهيد شدند، و بقيه كه شامل حضرت زينب (س) و امام سجاد (ع) و زنان و كودكان داغدار بودند بصورت اسير به طرف كوفه و از آنجا به طرف شام حركت دادند، اما قيام امام داراي دو مرحله بوده كه برنامه بلند مدت بعد از شهادت امام مي باشد. و در اين جهت ، امام برنامه ريزي نموده و آموزش لازم را در جهت بالا بردن روحيه و آگاهي بازماندگان و ارائه طريق و رهبري نسبت به برخورد بعد از عاشورا كرده است .

در تأييد وجود نوعي برنامه ريزي در حركت امام حسين (ع) لازم است بدين نكته اشاره كنيم كه اولاً وي در آستانه عزيمت از مدينه طيبه به عراق ، صراحتاً به دو فصل ازمبارزه خود اشاره مي كند؛ يكي فصل شهادت و ديگري فصل اسارت رفتن خاندان اوست كه اين فصل اخير همان برنامه ريزي فرهنگي و تربيتي است و خاص نهضت امام حسين (ع) مي باشد...ثانياً وي نيروي لازم را براي رهبري و هدايت اين فصل از مبارزه پيش بيني كرده بود و حتي آموزش هاي لازم رانيز به آنان داده بود و با آنكه بر ميزان كفايت و كارآيي اين نيرو وقوف كامل داشت ، اما به دليل اهميت موضوع بيشترين توجه اودر آخرين لحظات حيات بدين فصل از مبارزه بوده است .

پس از شهادت امام حسين (ع)، مرجع تصميم گيري ، حضرت زينب بوده است كه از طرف امام به وي تفويض شده و نسبت به آن آگاهي لازم را داشته است . و در ضمن ،شرايط يك رهبر كه به مقابله با بحران مي رود تابحران را كنترل و اثرات منفي آن را به حداقل برساند نيز دارد». حضرت زينب (س) در همين مدت كوتاهي كه بعد از شهادت برادرش زندگي كرد، با رهبري خود (كه ريشه در تربيت علي (ع) داشت ) توانست ابتدا،احساسات اهل كوفه را برانگيزد و زماني كه اهل كوفه اشك مي ريختند، فرمود: «آيا گريه مي كنيد؟ هرگز اشك چشمانتان خشك نشود.» و گناهانشان را به يادشان مي آورد.

و سپس علي بن حسين امام سجاد (ع) در شامي كه ابداً اسمي از حسين به افتخارنشنيده و شايد يكي از هزار افتخارات بني هاشم را نمي داند، از همان منبري كه همه اش تبليغ بر عليه علي (ع) و بني هاشم بود، يزيد و معاويه را رسوا كند تا جايي كه يزيد،پيروزي در كامش تلخ شد و پشيمان گشته ، از روي ناچاري مي گويد: «خدا پسر مرجانه را لعنت كند به خدا قسم اگر من در نزد پدرت حاضر بودم ، آنچه از من طلب مي نمود، عطا مي نمودم و به هر وسيله ممكن ، از مرگ او جلوگيري مي نمودم نمي گذاشتم او كشته شود».

مردم شام كه زمان ورود اهل بيت (ع) جشن گرفته و همه جا را تزيين كرده بودند،با آگاهي كه زينب (س) داد، بني اميه را رسوا كرد، وضع شام عوض شد و عموم مردم درمراسم توديع خاندان پيامبر (ص) شركت كرده بودند و ضجه و ناله عزاداري و سوگواري ،فضاي شهر شام را پر كرده بود.

در سال 65 هجري ، توابين با شعار و انتقام خون حسين (ع) قيام نمودند، شورش عبدالله بن زبير در حجاز، برادرش مصعب در عراق ، قيام مختار، روي كار آمدن دولت فاطميه و...و در نهايت رسيدن به هدف اصلي كه جاويدان شدن مكتب اهل بيت (ع) است ، همه از تداوم رهبري حضرت زينب (س) پس از شهادت امام حسين (ع) در نهضت عاشورا مي باشد.

اللهم اجعل محياي محيا محمد (ص) و آل محمد (ص) و مماتي ممات محمد (ص) آل محمد (ص).