بازگشت

شخصيت يزيد


يزيد بن معاويه ، ابو خالد، اموي در سال 25 يا 26 هجري متولد شد، يزيد انساني چاق و پر مو بود. مادرش «ميسون » دختر بجدل كلبي ، پدرش معاوية بن أبي سفيان او را ولي عهد و جانشين خود قرار داد و مردم را اجباراً به بيعت كردن با پسرش يزيد وادار كرد.

حسن بصري فرمود: كار مردم را دو كس به فساد كشانيدند: يكي عمر و بن عاص روزي كه به معاويه گفت : مصحف ها را بر سر نيزه ها بلند كنند و تحكيم را به وجود آورد و آن كار كردند، و قاريان قرآن دست از جنگ كشيدند، بعداً حَكَم تشكيل دادند و خوارج به وجود آمدند، دوم : مغيره بن شعبه كه والي كوفه بود از طرف معاويه نامه به او نوشت كه هر وقت نامه به دستت رسيد، بي درنگ اين جا بيا و من تو را عزل كرده ام ، مغيره دير كرد،وقتي پيش معاويه آمد مورد توبيخ قرار گرفت . معاويه گفت : چرا دير كردي ؟ مغيره گفت :مشغول كشيدن نقشه اي بودم و آن كار مهيا كردم ، معاويه گفت : چه كاري ؟ مغيره گفت :بيعت با يزيد بعد از تو!! معاويه گفت : آيا اين كار را كرده اي ؟ مغيره گفت : بله ، معاويه گفت پس سر كارت برگرد، و تو هم چنان والي كوفه باش ... و اگر اين گونه پيشنهادات كذايي نبود، تا روز رستاخيز كار اُمّت اسلامي ، شورايي بود و به ملوكيت و سلطنت تغيير پيدانمي كرد.

امام ابو الاعلي مودودي (رهبر و رئيس جماعت اسلامي پاكستان ) در كتاب «خلافت و ملوكيت » نوشته اند: در زمان حكومت يزيد بن معاويه سه رويداد چنان واقع گرديد كه لرزه بر اندام جهان اسلام انداخت :

نخستين واقعه شهادت سيدنا حسين (ع) است ...

دومين حادثه دردناك ، روي داد «جنگ حره » بود كه در اواخر سال شصت و سه هجري ، در ايام آخر عمر و زندگي يزيد به وقوع پيوست . رويداد مختصر اين واقعه چنين است كه اهل مدينه ، يزيد را فاجر و ظالم و فاسق خواندند و عليه وي دست به شورش و بغاوت زدند و نماينده او را از شهر بيرون كرده ، عبدالله بن حنظله را به رهبري خودبرگزيدند. هنگامي كه يزيد اطلاع يافت دسته نظامي دوازده هزار نفري تحت فرماندهي مسلم بن عقبه المرّي جهت يورش به مدينه فرستاد و به او فرمان داد كه تا سه روز اهل شهر را به اطاعت دعوت كن ، اگر قبول نكردند، با آنها نبرد را آغاز كن و هنگامي كه پيروز شديد تا سه روز مدينه را به ارتش واگذاريد بنابراين دستور، ارتش حركت كرد، و با مردم مدينه به نبرد پرداخت ، مدينه فتح گرديد و بعد از آن به پيروي فرمان يزيد شهر مدينه تاسه روز به دسترس ارتش گذاشته شد، تا هر چه خواسته باشند انجام دهند، در طول اين سه روز هر سرباز به قتل و غارت مشغول گرديد مردم شهر به خون و خاك كشيده شدند كه در آن مطابق روايت امام زهري ، هفت صد تن از اشخاص برگزيده و معزز، و ده هزار تن از مردم عام به قتل رسيدند. وحشتناك تر اين كه ارتش وحشي به خانه هاي مردم شهريورش بردند آبرو و عصمت زنان زيادي را مورد تجاوز قرار دادند. حافظ ابن كثير مي گويد:«حتي قيل انه حملت ألف امراة في تلك الايام من غير زوج ؛ در طول اين حمله هزار زن بنا بر فعل زنا باردار شدند...»

واقعه سوم : آن است كه حسن بصري در آخر از آن ذكر كرده است ، آن دسته ارتشي بعد از تصرف و قتل و غارت در مدينه كه بساط فساد و خونريزي را در حرم پيامبر (ص) برپا ساخته بود، براي مقابله با عبدالله بن زبير مكه را مورد حمله قرار داد و توسط منجنيق خانه كعبه را سنگ باران كردند كه به علت آن ديواري از خانه كعبه شكست . گر چه رواياتي در دست است كه آنها كعبه را مورد آتش باري قرار دادند اما علل آتش باري چيز ديگري بيان شده است . البته واقعه سنگ باري متفق عليه است .

لذا اين حقيقت را كاملاً روشن ساخت كه اين حكم ران (يزيدبن معاويه ) اقتدار خود و بقا و تحفظ آن را بر همه چيز مقدم قرار داده بود و از اقدام به تجاوز حدود و ريختن بزرگ ترين حرمت ها باكي نداشت .