بازگشت

جنگ خونين در كربلا


روزي كه امام حسين به كربلا رسيد و از آن جا سؤال كردند، روز پنج شنبه ، دوم محرم الحرام سال شصت و يك هجري بود، (كربلا در 75 كيلومتري نجف اشرف و 103كيلومتري بغداد و در غرب رود فرات در كناره هاي صحراي شام قرار دارد، كوچ امام حسين از مدينه به مكّه «450 كيلومتر» و از مكّه به كربلا «1550 كيلومتر» سي روز تمام حركت ايشان طول كشيد). در آن مدت هشت روز در محاصره دشمن و به كندن خندق و سنگر مشغول بودند. بالاخره آن جنگ خونين و نابرابر، طبق تهديدات ابن زياد به عمر بن سعد،در روز جمعه ، دهم محرم الحرام ، بين امام حسين و يارانش كه از هفتاد و دو مرد تجاوز نمي كرد و لشكر چهار هزار نفري ابن زياد به فرماندهي عمر بن سعد بن أبي وقاص ـ كه خود او اولين تير را به طرف امام حسين و يارانش پرتاب كردند ـ شروع شد و سرداراني چون حرّ بن يزيد، شمر بن ذي الجوشن و حصين بن نمير تميمي هم در لشكر عمر بن سعد بودند كه نسبت به امام حسين و يارانش بغضي در دل داشتند و تشنه خون ايشان بودند.

لشكريان ابن زياد بي رحمانه از هر طرف با تير و شمشير و نيزه ، ياران امام حسين را مورد هجوم و حمله وحشيانه قرار دادند و ياران جان بر كف امام هم جانانه از خود و حريم امام حسين دفاع مي كردند، تا اين كه در همان ابتداي جنگ پنجاه نفر از ياران با وفاي امام حسين به شهادت رسيدند. آن گاه امام حسين فرياد كشيد و فرمودند: «هل من ذاب ِّ يذب ُّ عَن حَرَم رسول الله (ص)؟؛ آيا كسي نيست عيب و عار را از حرم پيغمبر خدا دور كند؟ آناً حر بن يزيد تميمي رياحي از لشكر عمر بن سعد بيرون آمد و خود را به امام حسين نزديك كرد و گفت : من اي پسر رسول خدا! حاضرم در راه دفاع و حراست از حريم رسول خدا و خانواده تو جانم را فدا كنم ، من نمي دانستم كار به اين جا مي كشد و آب فرات كه هر مجوسي و يهودي و درندگان از آن سيراب مي شوند، از تو و يارانت منع كرده و نمي گذارند به مدينه برگرديد. از اين به بعد من از حزب و ياران تو بوده و در خدمت و ركاب تو با يزيديان مي جنگم تا كشته شوم ، تا اين كه جدّ تو رسول خدا (ص) براي من شفاعت كند. حر به نبرد پرداخت تا اين كه در ركاب امام حسين (ع) به شهادت رسيد.

وقتي امام حسين ديد كه ياران و برادران و اولادش يكي پس از ديگري به شهادت مي رسند به لشكريان ابن زياد حمله بردند، و تعداد زيادي از سرداران و پهلوانان آنان را كشته و برگشتند. بار ديگر به آنان حمله كردند و خواستند برگردند كه شمر بن ذي الجوشن با عده اي از سربازانش راه را بر امام بستند و خواستند به زن و بچّه هاي ايشان حمله ور شوند، امام حسين (ع) فرياد كشيد و فرمودند: «اي پيروان شيطان به بي خردانتان اجازه ندهيد به زن و بچه ها نزديك شوند، ايشان با شما جنگ نكرده اند». شمر گفت : زن و بچه ها را متعرض نشويد و به حسين حمله ور شويد، در آن وقت سربازان بي رحم شمر به حضرت حسين حمله كردند و او را زخمي نمودند و از اسبش پايين افتاد. شمر هم پياده شده و سر امام حسين را از بدن جدا كرد. بعضي مي گويند: قاتل امام حسين (ع) سنان بن انس نخعي و بعضي ديگر مي گويند: شمر بن ذي الجوشن ملعون بوده است .