بازگشت

فلسفه و انگيزه قيام امام حسين


امام حسين (ع) وقتي برايش معلوم شد كه سربازان و هواداران عبيدالله بن زياد راه را بر او بسته و عهد و پيمان خود را شكسته و خواستار جنگ و خونريزي هستند. ضمن خطبه اي غرّا فلسفه و انگيزه قيام و نهضت خود را بيان و به سمع يزيديان رساند. لذا فرمود:

«أيُّها النّاس إن َّ رسول الله (ص) قال : مَن رَأي سُلطاناً جائراً، مُستَحلاً لِحرام الله، ناكِثاً لِعَهدِ الله، مُخالفاً لِسُنَّة رَسول الله(ص) يَعمل ُ في عِبادِ الله باِلإثم والعُدوان ، فلم ْ يُغَيِّر ماعَلَيه بِفِعل ٍ و لا قول كان حقّاً علي الله أن يُدخِلَه مُدخَلَه . ألا و إن َّ هؤلاء قَد لزموا طاعَة الشَّيطان و تَركُوا طاعَة َ الرَّحمن و أَظهَروا الفَساد و عَطَّلوا الحدود وَ استَأثَروا بِالفَي ء وأحَلُّوا حرام َ الله و حرَّموا حَلاله ، و أنا أحق ُّ من غَير و قدأ تَتني كُتُبكم و رُسُلكم ببيعَتِكم و أنَّكم لاتسلِموني و لا تخذلوني ، فأن أقَمتم علي بيعَتِكم تصيبوا رُشدَكم و أنا الحُسين بن علي ّ بن فاطمة بنت رسول الله (ص) نَفسي مع أنفُسِكم ، و أهلي مع اهلِكُم ، فلكم في َّ أسوة ٌ و إن لم تفعلوا و نقضتم عهدي و خَلَعتم بيعتي فلعمري ما هي لكم بِنَكير، لقد فعلتْمُوها بأبي وأخي و ابن عمّي مسلم بن عقيل ، و المغرور من اغتّربكم فعظّكم أخطأتم و نصيبَكم ضَيَّعتم (فمن نَكَث فإنَّما ينكث علي نفسه ) و سيغني الله عنكم ، والسّلام ؛ اي مردم ،همانا رسول خدا (ص) فرمودند: هر كس ديد حاكم ستمگري حرام هاي خدا را حلال دانست و عهد و پيمان خدا را شكست و با سنت رسول خدا مخالفت كرد با بندگان خدا به گناه و دشمني و عداوت پرداخت و او آن حال و وضع را با قول يا عمل تغيير نداد، خداوند حتماً او را به عذاب دردناك مجازات مي كند و به دوزخ خواهد رفت ، به جاي آن پادشاه ستمگر مي رود پس آگاه باشيد و بدانيد كه آنها (يزيديان ) از شيطان پيروي مي كنند و طاعت و فرمان برداري خداوند را ترك كرده اند. آشكارا فساد مي كنند و حدود خداوند را تعطيل كرده و بيت المال را مال خود مي دانند و آن را به كلي تملك نموده اند. حرام هاي خدا را حلال و حلال ها را حرام كرده اند و من شايسته ترين كسي هستم كه اين اوضاع راعوض مي كنم و تغيير مي دهم . فرستاده ها و نامه هاي شما به من رسيد كه با من بيعت كرده و مي كنيد و مرا تسليم دشمن نمي كنيد و خوار و ذليلم نمي كنيد. پس اگر بر قول و پيمان خود ثابت هستيد، به راه راست و هدايت دست يافته ايد، من حسين بن علي پسر فاطمه دختر رسول خدا هستم ، جانم با جان هاي شما (خودم با شما هستم ) خانواده ام با خانواده هاي شماست ، (و هيچ وقت تنهايتان نمي گذارم ) و مرا به الگوي خود بپسنديد و از من پيروي كنيد. اگر اين كار را نمي كنيد و پيمان با من را مي شكنيد و بيعت مرا از گردن خودتان خلع مي كنيد، سوگند به ذات خداوند! اين كار از شما هيچ بعيد نيست ، همين كار وعهد شكني با پدرم و برادرم و پسر عمويم مسلم بن عقيل كرديد. نصيب خودتان را ضايع كرده و در انتخابتان اشتباه كرديد. مغرور، كسي است كه فريب شما را بخورد (هر كس پيمان شكني كند به زيان خود پيمان شكني مي كند) و خداوند مرا از شما بي نياز خواهد كرد. والسلام .»

امام حسين (ع) در نامه اي كه به برادرش محمد حَنَفِيَّه نوشته و انگيزه و فلسفه قيام خود را بيان كرد: «اني لم أخرج أشراً و لابطراً، لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدي رسول الله (ص) اريد أن آمر بالمعروف و أنهي عن امنكر، أسير سيرة جدي و أبي ؛ من براي سركشي و تجاوز و طغيان و فساد و تباهي قيام نكرده ام ، بلكه قيام و خروج من براي اصلاح امّت جدّم و امر به معروف و نهي از منكر است و مي خواهم به روش جدم و پدرم عمل نمايم .»

در نامه اي به كوفيان كه به وسيله مسلم بن عقيل به آنها نوشت در آخر نامه آمده است : «فلعمري ما الامام الا العامل بالكتاب و القائم بالقسط و الرّائن برين الحق ،والسلام ؛ به جانم قسم ! كه امام و پيشوا نيست مگر كسي كه بر طبق كتاب خدا قضاوت كند و به عدل و داد قيام نمايد و متدين به دين حق باشد والسلام .»