بازگشت

ارتباط با رسول و مومنان


(ولله العزة و لرسوله و للمؤمنين )؛ عزت براي خدا و براي پيغعمبر و براي مؤمنين است .

انسان هايي كه روحي بزرگ دارند، هيچ گاه آسايش و رفاه ذليلانه را بر سختي ورنج با عزت نمي پذيرند. ارتباط با چنين انسان هايي كه سرچشمه تمام كمالات الهي هستند، نيز عزت بخش است . رسول خدا (ص) كه بنا به فرموده خداوند نمونه كامل اخلاق نيكوست ، نه از خود ذلّت نشان مي داد و نه به كسي اجازه چنين كاري را مي داد، لذا فرمود: مؤمن نبايد نفس خود را ذليل شمارد».

ارتباط با رسول خدا نيز به انسان چنان سعادت و عزتي عطا مي كند كه حاضر نيست با چيزي عوض كند. امام حسين (ع) در حلقه محاصره دشمن با صداي بلند به همه اعلام كرد: «يأبي الله ذلك لناو رسوله ؛ خدا و رسولش ...تن به ذلت دادن ما را نمي پسندد».

هنگام حركت به مكه وقتي حاكم مدينه از ايشان تقاضاي بيعت با يزيد را كرد،حضرت فرمود:«انا اهل بيت نبوّه و يزيد رجل فاسق ...و مثلي لابيابع لمثله ؛ ما خاندان پيامبر و گنجينه رسالتيم و يزيد مردي است فاسق كه آشكارا گناه مي كند، مثل من با مثل يزيد بيعت نمي كند».

آيا مي شود حسيني كه خون پيامبر (ص) در رگش جاري است ، تن به ذلت دهد؟پيامبر و خاندان پاك او از هم جدا نيستند. علامه مجلسي ضمن نقل آيه گذشته جملاتي در تفسير آن ذكر مي نمايد؛ بعد چنين مي نويسد:

«و المؤمنون علي و عترته فالعترة النبي لايفترقان في العزة الي آخر الدهر؛مؤمنون ، امام علي (ع) و خاندان اوست ، عترت براي نبي هستند و خاندان رسول و پيامبر (ص) از هم جدا نمي شوند در شرافت و عزت تا پايان روزگار».

امام حسين (ع) وقتي از هر طرف مورد حمله دشمن قرار مي گرفت ، تنها افتخاري كه به او قوّت مي داد تمام بردن نسب و معرفي خويش بود: «مگر من پسر دختر پيامبر شما نيستم ، مگر من پسر وصي پيامبر نيستم .

(يعني خون علي و رسول در رگ من جاري است )».

او از كودكي در خانواده وحي چشم گشود و از آموزش هاي پيامبر (ص) بهره مند گرديد و در دامن پر مهر فاطمه و علي (ع) درس شرافت فرا گرفت . آيا با چنين مربّياني ،باز هم مي توان از شرافت دور گرديد. نهالي كه با روزي ِ حلال بارور مي شود به مراقبت باغبانان مهربان نياز دارد، تا شرايط را براي تكامل و رشد آن آماده سازد. اين وظيفه سنگين برعهده پدر و مادر و ساير مربيان است كه با تدبيري توأم با عطوفت و مهرفرزندان خود را در مسيرِ پيمودن راه خدا و رسول ، ياري برسانند. اگر امام حسين (ع) روزعاشورا بر قلّه عزت صعود مي كند و فرياد«هيهات مناالذّله » سر مي دهد، به دليل داشتن مربياني آگاه است . علي (ع) مي فرمايد:

«هر عزيزي كه تحت سلطه قدرت مندي باشد ذليل است ».

اگر هيهات مناالذلّه سر مي داد، به ياد مي آورد سخن پدرشان را كه مي فرمود: «المنيّة و لاالدّنية ؛ مرگ آري ، اما تن به پستي هرگز»

وي در صفين در ركاب پدر با دشمنان جهاد مي كند، وقتي لشكر دشمن آب رابست و آماده جنگ گرديد، امام علي (ع) به آنها گفت :

«فالموت في حياتكم مقهورين و الحياة في موتكم قاهرين ...؛ لشكر معاويه كار زار با شما طلبند، پس شما يا بر ذلت و خواري اقرار كرده شجاعت و شرافت را از دست بدهيد؛يا آن كه شمشيرهاي خود را از ايشان سيراب كنيد. پس مرگ (حقيقي ) در زندگي شماست اگر مغلوب شويد و زندگي در مرگ شماست آن گاه كه غالب آييد».

ابن ابي الحديد پس از نقل اين سخنان ، شعري از ابونصر بن نباته نقل مي كند كه مي گويد:



«و الحسين الذي رأي الموت في العز حياة

و العيش في الذل قتلاً



حسين همان كسي است كه مرگ در راه عزت را زندگي مي ديد و زندگي در خواري و زبوني را مرگ و كشته شدن مي پنداشت »

اين نويسنده پس از نقل نمونه هايي ذلت ناپذيري افراد، مي نويسد:

«سرور اين افراد كه با مردم حميت و مرگ در زير سايه شمشير را آموخت و آن را بر پستي و زبوني برگزيد، حسين (ع) فرزند علي بن ابي طالب است ».

به اين نتيجه مي رسيم كه خروش توأم با عزت امام حسين (ع) از ايمان او به خدا،ارتباط با رسول خدا (ص) و بهره بردن از مربياني چون رسول خدا (ص) و امام علي (ع)بـاشـد.