بازگشت

رابطه عزت حسيني و سيره علوي


حسين (ع) امام مردم است و امام مردم بايد سمبل كرامت و عزت باشد تا مؤمنان به او اقتدا كنند. ائمه سرفرازانه و عزتمندانه زيست اند و حتي شهيد شدند. چنانچه در روايت آمده است : «ما منا اما مقتول او مسموم ». امامان در راه عزت دين به شهادت رسيدند. بدون ترديد سلسله جنبان شهادت طلبي و عزت خواهي در مكتب ائمه ، امام علي (ع) است . از منظر او زندگي با سرافرازي حيات واقعي است و حيات با ذلت مرگ تدريجي است : «موت في عزّ خيرٌ من حيات في ذل ّ»مرگ با عزت بهتر از زندگي همراه با ذلت است . در خطبه اي ديگر خطاب به لشكريانش در نبرد صفّين مي فرمايد:

«فالموت في حياتكم مقهورين و الحياة في موتكم قاهرين ».

خوار شدن و زنده ماندن شما مردن است و كشته شدن و پيروز شدن ،زنده بودن است .

بر اساس همين نگرش عزت جويانه امام علي (ع) است كه پيامبر (ص) او رامولاي مردم خواند و لذا مولانا در اين باره مي گويد:



گفت هر كو را منم مولا و دوست

ابن عم من علي مولاي اوست



كيست مولا آن كه آزادت كندبند رقيت ز پايت بر كنداز ديدگاه امام علي (ع) يكي از ريشه هاي ذلت ، ترك جهاد و شهادت است . در اين باره مي فرمايد: «هر كه از آن دوري كند، خداوند لباس خواري و رداي گرفتاري بر او مي پوشاندو بر اثر حقارت ، بيچاره مي شود».

در جاي ديگر مي فرمايد: «اگر كسي از جهاد سرباز زند، خداوند لباس خواري را در زندگي تنش خواهد كرد و از دايره دين بيرون خواهد رفت ».

او به دنبال بهترين نوع مرگ ؛ يعني شهادت بود و آن را عزت جاودانه مي دانست .«به راستي با كرامت ترين نوع مرگ كشته شدن در راه خداست و قسم به كسي كه جان فرزند ابي طالب در دست اوست ، اگر هزار ضربه بر فرق من فرود آيد كه به اين وضع كشته شوم ، بهتر است كه در بستر با يك بيماري بميرم .»

از منظر او شهادت اوج عروج انسان است و لذا در هنگام مرگ فرمود: «فزت و رب الكعبه »، به خداي كعبه رستگار شدم .

اصولاً سنت علوي با عزت شهادت و عدالت و آزادگي عجين است : قيام حسين بن علي (ع) و عدالتخواهي و عزت طلبي ايشان نيز، ريشه در سيره علوي دارد. امام حسين (ع) بارها در خطبه ها و نامه هاي خود به تأسي از سنت علوي اشاره فرموده است . چنانكه در وصيت نامه خود چنين مي نويسد: «مي خواهم امر به معروف و نهي از منكر كنم و به سيره جدم و پدرم عمل كنم .»

از ديدگاه امام علي (ع) مردم جز در برابر خداي عزيز نبايد اظهار ناتواني كنند.چنانكه به مردمي كه به استقبال او آمده بودند و ذليلانه به دنبالش مي دويدند تا احترامش كنند، فرمود اين كار را نكنند؛ چرا كه خلاف عزت انساني است و از طرفي باعث غرور و انحراف والي مي شود. او در آغاز امامت به مردم فرمود: با من آن طور كه با افراد جابر و ستمگر سخن مي گوييد، سخن نگوييد و به راحتي حرف بزنيد و اهل تكلف نباشيد. او همواره مردم را عزيز مي خواست و راضي به استخفاف آنان نبود. امام حسين (ع) نيز به دنبال رهايي مردم از ظلمت يزيديان بود. جامعه اسلامي از تبعيض نژادي رنج مي برد.مردم عدالت علي (ع) را ديده بودند. علي (ع) بر اساس سنت پيامبر عمل مي كرد و همه افراد برايش محترم بودند. اما بني اميه بار ديگر به دنبال سلطنت بر اساس تبعيض نژادي بودند و اين بر خلاف عزت علوي بود.

عده اي از اصحاب پيامبر (ص) و علي (ع) براي رهايي از ظلم و ذلت ، رهبري بهتراز حسين بن علي (ع) نمي شناختند و لذا مردم كوفه براي امام دعوتنامه نوشتند و امام (ع) آمد كه آنها را عزيز بدارد و از ظلمت برهاند و از طرفي در مدينه نيز او را براي بيعتي ذليلانه با يزيد دعوت كرده بودند، اما امام (ع) به آن تن نداد و تسليم نشد. ماندن در مكه نيز برايش مقدور نبود، چرا كه نمي خواست حرمت خانه خدا با جنايت يزيديان شكسته شود. در اكثر نامه ها و خطبه هاي امام حسين (ع) كه در مدينه و مكه و بين راه كربلا انشاء و ايراد گرديد، عزت و آزادگي و كرامت موج مي زند. او حتي در شب عاشورا دستور مي دهد كه چراغ ها را خاموش كنند تا هر كسي كه مي خواهد از تاريكي شب استفاده كند و بدون شرم و حيا از مهلكه بگريزد، چرا كه او به دنبال ياراني داوطلب و عزيز بود و نمي خواست عده اي با اجبار از او حمايت كنند، چنانكه پدرش علي (ع) كسي را مجبور به بيعت نكرد.

امام حسين (ع) سرافرازي و عزتمندي خود را مرهون سيره پدر و جدش مي داند: من حسين پسر علي هستم و قسم خورده ام تا سر فرود نياورم و از خاندان پدرم حمايت مي كنم و بر طريق دين پيامبر سلوك مي كنم .

به هر حال او فرزند كسي است كه فرمود: لا تكن عبد غيرك لقد جعلك الله حراً.اين سير و سلوك بر اساس سيره نبوي و سنت علوي است كه سالار شهيدان را عزتمندكرده است .