بازگشت

تربيت ياران


هر نهضت و قيامي توسط افراد سازمان يافته به وجود مي آيد، كادر تشكيلاتي يك نهضت ، نقش كليدي در موفقيت ها و شكست ها دارد. به همين دليل در نهضت هاي توحيدي پيامبران الهي در ابتدا سراغ كادرسازي و تربيت نيرو رفته اند، سپس مردم را به سوي توحيد فرا خوانده اند. در حماسه عاشورا نيز امام حسين (ع) توانست نيروهايي را تربيت كند و افرادي را با خود همراه سازد كه از جهت روحي ، رواني ، عقيدتي و جسمي براي انجام چنين حماسه اي آماده بودند.

معمولاً افراد يك نهضت از ميان افراد فعّال و جوان و از نخبگان جامعه انتخاب مي گردد، ولي در حماسه عاشورا افراد گوناگون حضور دارند: زن ، مرد، پير، جوان و كودك .ولي همين نيروها طوري تربيت شده اند كه به مرحله «يقين » رسيده اند، به راهي كه برگزيده اند، باور دارند و به رهبر حماسه ، به تمام معنا ايمان دارند.

به قول ع .ص ؛

«هر قدر هدف ها عالي تر و عميق تر و وسيع تر باشد، رهبر بايد در تهيه نيرو و ساختن نفرات ، رنج ها و صدمه هاي زيادتري ببيند و تمام كار را خود به عهده بگيرد...براي هدف هاي بزرگ ، رهبر بايد، انگيزه هاي بزرگ را به وجود بياورد و مانع هايي را كه در روحيه سربازانش خانه گرفته اند، بيرون بريزد.»

واقعاً تربيت افرادي كه براي هدف ، شهادت و مرگ را انتخاب كنند دشوار است ،زيرا مانع هاي دنيوي هركدام سد بزرگي است كه انسان ها را در خود گرفتار مي كند، عشق به زندگي ، عشق به جلوه هاي دنيا، عشق به فرزند و زن ، عشق به اموال و ثروت ، ضعف ها،ترس ها، منفعت ها و... هر كدام دام هايي اند كه انسان را در خود اسير مي كند، به همين دليل امام حسين (ع) مي گويد:

«الناس عبيد الدنيا و الدين لعق علي السنتهم يحطونه ما درّت معايشهم فاذا محصّوا بالبلاء قل ّ الديّانون ؛ مردم بندگان دنيايند و دين لق لقه زبانشان در زندگي است ،زماني كه با پيشامدي امتحان شوند، دين داران كم اند».

حقا كه گذر از اين همه موانع نياز به تربيت سخت و دشوار دارد، تنها حسين بن علي (ع) بود كه توانست ياران همدل ، هم ايمان ، هم هدف ، آگاه ، مؤمن ، مطيع و آماده شهادت تربيت كند. مي گويند در كربلا نوجواني كه پدرش به شهادت رسيده بود، خدمت امام حسين (ع) آمد و اجازه ميدان خواست ، امام اجازه نداد و گفت : همينكه پدرت شهيدشده بس است ، برو مواظب مادرت باش ، جوان عرض مي كند: يا اباعبداللّه ، اصلاً اين شمشير را مادرم به كمرم بسته است ».

آيا چنين آمادگي براي شهادت ، آن هم براي يك نوجوان جز اين است كه امام حسين (ع) براي شهادت و قرباني شدن در راه هدف ، براي يارانش يك بينش و درك قوي و فوق العاده داده است كه اكثر مردم چنين آگاهي و بينشي ندارند؟

يك محقق آلماني از پيوستن و شهادت حربن يزيد رياحي شگفت زده شده ،مي نويسد: «فداكاري حربن يزيد در راه حسين (ع) پاك ترين نوع فداكاري به شمار مي آيد،چون از آن نه منظور مادي داشت و نه معنوي . و كامل ترين فداكاري است ، زيرا حر بازماندگان خود را هم فدا كرد؛ به طور كلي فداكردن بازماندگان دشوارتر از اين است كه شخص خود را فدا كند... تصور نمي كنم كه در مغرب زمين بتوان واقعه اي نظير الحاق حربن يزيد به حسين (ع) يافت ... در مغرب زمين فداكاري متعدد هست ، اما به نظرمي رسد كمتر كساني داوطلبانه بدون اين كه مجبور باشند، براي ابراز ارادت به ديگري ازمرگ استقبال كنند.»

همين محقق معتقد است كه تصميم حر يك تصميم ناگهاني نبوده ، بلكه مثل نهالي بوده كه سال ها جوانه زده و رشد كرده و درخت تنومندي شده و اين در حالي است كه خود او هم متوجه نبوده كه فكر گسستن از يزيد و پيوستن به حسين (ع) در خاطرش قوّت گيرد.

اين كه حر ناگهان پيش وجدانش شرمنده مي شود، حكايت از وجدان و ضمير پاك و حقيقت طلب حر مي كند و چنين وجداني بايد در طول زندگي به رشد و شكوفايي برسد.ياران و انصار حسين (ع) از كساني تشكيل شده بودند كه وجدان و ضمير حقيقت طلب خود را به رشد و كمال نهايي رسانده بودند. تا آمادگي كامل را براي شهادت و پاك بازي پيدا كرده بودند. بسيار كساني بودند كه بر حقانيت قيام حسين (ع) باور داشتند و كوفيان هزاران نامه براي او نوشتند، ولي چرا با امام شان يك جا قيام نكردند و تنها عده اي معدود خط سرخ شهادت را پيمودند؟ چون وجدان حقيقت طلبشان به كمال لازم نرسيده بود.

امام حسين (ع) حتي تا شب عاشورا هم از امتحان يارانش دست برنداشت . در شب عاشورا به ياران خود خطاب مي كند:

«من اصحابي ، از اصحاب خودم بهتر و اهل بيتي ، از اهل بيت خودم فاضل تر سراغ ندارم ، از همه شما متشكرم ، اينها جز با من ، با شما كاري ندارند، شما مي توانيد برويد، اگر آنها بدانند كه شما خودتان را از معركه خارج مي كنيد، احدي به شما كاري ندارد».

در آن شب هيچ يك از ياران ، حسين (ع) را تنها نگذاشتند. آنان وجدانشان به كمال نهايي رسيده بود و آن شب غسل شهادت كردند. زيرا:



هركه پيمان با هو الموجود بست

گردنش از قيد هر معبود رست



ما سوي اللّه را مسلمان بنده نيست

نزد فرعوني سرش افكنده نيست



عقل گويد شاد شود، آباد شو

عشق گويد بنده شو، آزاد شو