بازگشت

هشدار به امت به خواب رفته


امام حسين (ع) در دوره اي بار امامت را بر دوش كشيد كه انحراف ها، كژي ها و بدعت ها كمر اسلام را شكسته بود، عصري كه انديشه ها فلج شده و سلول هاي سرطاني القائات «مرجئه » و «جبريه » در پيكر اسلام در حال رشد بود. اسلام از درون به تهي شدن پيش مي رفت . اسلام ظاهري و اسلام حكومتي ملعبه دست معاويه بود.

ياران نخستين پيامبر كه حكومت توحيدي ده ساله پيامبر را در مدينه تجربه كرده بودند، به سه گروه تقسيم شده بودند: گروهي انحراف را تحمّل نتوانستند، فرياد كشيدند و كشته شدند؛ مثل ابوذر، عمار، عبداللّه بن مسعود، ميثم و حجر بن عدي .

گروهي كه بهشت را به جاي آن كه در جبهه جهاد به دست آورند، در كنج امن رياضت و خلوت مي خواستند به دست آورند و گوشه مسجد خزيدند.

دسته سوم ، از جهاد و هجرت و بدر و اُحد و حنين و مدينه و... كه در كنار پيامبر افتخارهايي كسب كرده بودند، همه را در كاخ سبز معاويه به فروش رساندند.

با شهادت حجر بن عدي نيروي انقلابي و مبارزي كه عليه حاكميت اموي مبارزه مي كردند، به تحليل رفت . سايه دهشت معاويه در سراسر سرزمين هاي اسلامي حكم فرما گشت . كوفه كه روزگاري مركز قدرت اسلام و خلافت علي بن ابي طالب (ع) بود،روحيه ، شخصيت ، هويّت انقلابي و مبارزاتي دوران علي (ع) را از دست داده بود.

فرهنگ همكاري و تعاون ميان امت اسلامي وجود نداشت ، ديگر آن روزگاران گذشته بود كه پيامبر اسلام (ص) همه افراد امت را مسئول هم ديگر مي دانست : «كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته ؛ تمام شما مسلمانان به منزله نگهبان يك ديگريد و همه شما نسبت به خودتان مسئوليد».

و دكتر جعفر شهيدي در كتاب تحقيقي قيام حسين (ع) مي نويسد:

«هر اندازه مسلمانان از عصر پيامبر دور مي شدند، خوي ها و خصلت هاي مسلماني را بيشتر فراموش مي كردند و سيرت هاي عصر جاهلي به تدريج بين آنان زنده مي شد، برتري فروشي نژادي ، گذشته خود را فراياد رقيبان خود آوردن ، روي در روي ايستادن تيره ها و قبيله ها به خاطر تعصب هاي نژادي و كينه كشي از ديگري ».

در چنين شرايطي ، امام حسين زنگ خطر را به صدا درآورد. وقتي آگاه شد كه يزيد بن معاويه خليفه مسلمانان شده است ، با تأسف اظهار كرد:

«انّا للّه و انّا اليه راجعون و علي الاسلام السلام ، اذ قد بُليت الامّة براع مثل يزيد؛فاتحه اسلام را بايد خواند، زماني كه امت اسلام خليفه اي مثل يزيد داشته باشد».

و نيز در مسير راه در خطابه اي ديگر فرمود:

«الا ترون ان ّ الحق لا يُعمل به و ان ّ الباطل لا يتنهي عنه ».

هدف از هشدارها و بيدارگري هاي امام حسين نه آن بود كه مردم را به قيام سراسري فرا خواند. زيرا جامعه اي كه به خواب رفته ، گوش ها كر و چشم ها كور است و تفكر و انديشه به انجماد رسيده ، چگونه مي تواند به قيام سراسري و عمومي عليه حاكميت سياه يزيد دست براند.

امام به دليل تكليف امامت ، به مردم هشدارهاي لازم را داد، تا تلنگري باشد بر پيكر چنين جامعه جامد و خموش . او هدف بزرگ تر، جاودانه تر براي زنده كردن دين جدّش دارد و چنين هشدارها، جز تلنگر نسبت به هدف مقدس و الهي او نيست .