بازگشت

چكيده


در مواجهه با پديده هاي زيبا، در انسان ميل فطري بيدار مي شود كه انفعال نفساني مي يابد. امتداد اين ميل زيباخواهي به سوي زيبا كردن حيات انساني به وسيله پديده زيباست ؛ نه كمتر... امّا علي رغم اين ، با وجود پديده هاي زيبا در زندگي ، نوع آدميان زندگي خويش را زيبا نمي بينند، ولو لحظات زيبا دارند. از سوي ديگر، با كساني مواجه مي شويم كه ادعا دارند زندگي شان زيباست و حال اين كه پديده زيبايي در آن نمي بينيم ،بلكه به چشم ما و قول خود آنها در بلا، زيبايي ديده اند! چگونه زندگي اينها از بلا زيبا مي شود و ما نمي توانيم در خلا زندگي زيبا داشته باشيم ؟! بارزترين نمونه آن دسته ،بازماندگان كربلايند....

گام اول در زيبا سازي حيات ، برقراري ارتباط زيبا با پديده هاي زيبا مي باشد. وقتي پديده زيبايي را مي خواهيم به خود منضم ّ كنيم مي تواند با دو وصف زشت يا زيبا صورت گيرد كه بدون وصف زيبا حتي با آمدن پديده زيبا، زندگي زيبا نمي شود....

اين اوصاف زيبا وجود محسوس ندارند و وجود مفهومي دارند و اگر بخواهيم واجد آنها شويم ، بايد در مواجهه با آنها همان اتفاقي بيفتد كه در پديده محسوس با ما مي افتد.ملموس و محسوس شدن اينها مشكل جدي اخلاق هم هست ، ولي در مكتب ما امام (ع) مجسمه اين زيبايي ها است كه قرابت با او به حس و شهود اين زيبايي ها مي انجامد و ازاين رو زيباسازي حيات با تولي و تبري تلازم دارد....

براي ژرف انديشان ، مشهود است كه حتي به انضمام زيبايي پديده هاي زيبا، باززندگي الزاماً زيبا نمي شود، يعني زيبايي وصف حيات نمي گردد و هنوز زيبايي ها در حاشيه زندگي ما قراردارند. از اين رو گام دوم در زيبا سازي حيات با تعيين فاصله با پديده ها براي كشف زيبا از زيبا نماست ....

سپس به اين مطلب مهم متوجه مي شويم كه در عالم مُلك هيچ پديده زيباي حسي واقعاً منضم به ما نمي شود. انضمام ها همه نسبت هاي اعتباري فرضي و مجازي اند. ملكيت ، زوجيت ، رياست و... همه ساخته ذهن اند و هيچ مابه ازا يا منشأ انتزاع خارجي هم ندارند. از اين رو بين ما و پديده هاي زيبا هميشه فاصله اي است و آنها بيرون از ما در حاشيه زندگي ما مي مانند و فقط آنات و لحظه هايي را براي ما زيبا مي كنند....

بلايا هم زيبانما را از زيبا مشخص مي كنند و هم ميزان پايداري زيبايي ها را مي نمايانند و غير از اين ، در خدمت عمومي يك دسته خدمات خاص هم براي عده اي دارند كه به غيب ايمان دارند و باور كرده اند كه مُعطي شي ء نمي تواند فاقد شي ء باشد و به همين جهت در پي ايجاد سنت واقعي با اويند....

هر چه از عالم ماده فاصله بگيريم ، به علت از بين رفتن تزاحم ، تناسب و زيبايي بيشتر، درك هم لطيف تر مي شود. بدين دليل براي اين دسته ؛ در گردونه بلا و شكستن قالب ها و آينه هاي مجاز، حقيقت زيبا بيشتر رخ مي نماياند و چون اين تعالي همراه نوعي سلوك معنوي است و جان ، ترقي كرده است ، لحظات زيبايي ندارند، بلكه حياتشان به آن مقام ترقّي كرده و زيبا شده است (حيات طيبه ).

امام (ع) خود بهترين ، زيباترين و پايدارترين صنع زيباي خداست . همه زيبايي هاي عالم ماده و مثال از جان او گذشته است ، چون او مجراي فيض خداي زيبايي هاست . ديگر اين كه ، درك زيبايي هاي امام منجر به ايجاد نسبت با او مي شود، اما اين نسبت ديگر مجازي و فرضي نيست ، بلكه وجود حقيقي است كه منشأ انتزاع در خارج دارد و «تولّي » نام داد. مقام تولي ، انضمام به حيات امام و رسيدن به «حيات محمدي » است كه در پي گذشتن از «خود» در رسيدن به آستان امام «حلّت بفنائك » حاصل مي شود...، در كربلا هر چه بلا بيشتر مي شود، زيبايي هاي حقيقي و پايدار عالم مثال و عقل بيشتر جلوه مي كند و جان شهيدان بدان گره مي خورد... به طور كلي ايمان و تولي جوهره حيات انساني است و همه زيبايي هايي كه مؤمن از آن برخوردار مي شود، تجلي وصف جان خود اوست كه خداي صورت آفرين شكل قصر و قصور و... صورتگري كرده است : (لكن اللّه حبب اليكم الايمان و زينه في قلوبكم ).