بازگشت

تعيين فاصله با پديده ها


در «زيبا ديدن » پديده ها تعيين فاصله ديد بسيار مهم است ؛ ديدن چشم و ابروي زيبا از زير ميكروسكوپ بسيار زشت ووحشتناك است ، چنان كه ماه گردون از روي زمين اين چنين زيبا و فريبنده است .

چون «زيباسازي » حيات از «زيبا ديدن » مي گذرد، تعيين فاصله در اين هم ، نقش عمده اي ايفا مي كند. بسا پديده هايي را زيبا مي بينيم و با «وصفي زيبا» هم بدانها نزديك مي شويم و به حيات خود ضميمه مي نماييم ، اما باز حيات زيبا نمي شود، چون اساساً آن پديده زيبا نبوده است ، يا زيبايي خود را از دست داده و ما فريب خورده ايم .

به ديگر سخن ، بايد از اوّل به زيبا بودن پديده اي مطمئن شويم و سپس تلاش براي ضميمه كردن آن به زندگي (به نحو زيبا) اقدام كنيم . اگر فقط بخواهيم لحظه هايي لذت ببريم ، يا آنات زيبايي داشته باشيم ، فرقي نمي كند، آن پديده خارجي واقعاً زيبا باشد يا نه ، همين كه ما زيبا ببينيم كافي است ، ولو اصلاً چيزي دربيرون از ما نباشد و ما خيال هاي فريبنده خويش را به نظاره نشسته باشيم . امّا اگر بخواهيم حياتمان را زيباكنيم ، يعني به ميل زيبا خواهي خود پاسخ نهايي دهيم ، لازم است ابتدا از زيبايي پديده وماندگاري آن مطمئن باشيم ، تا دست به كار زيباسازي حيات با آن شويم . درك همين مطلب است كه انسان عاقل را وا مي دارد، در هنگام ديدن گلي زيبا و خيره كننده ، علي رغم درك زيبايي و شيدايي حاصل از آنانرا نچيند و در جيب خودننهد. چون مي داند آن گل زيبا، جز زيبا كردن لحظه اي براي او هنري ندارد؛ چيدن همان و برچيده شدن زيبايي اش همان . اگر عكس دختر جوان خوش سيمايي در كادري زيبا نشانت دهند؛ البته درك زيبايي خواهي داشت ، اما اگر در آن كادر پيرزن زشت و چروكيده اي يا دختري جوان ، اما زشت شده به علت سوختگي يا تصادف را هم بيفزايند، درك زيبايي ات مي كاهد. اي بسا!مجموعه اي را زشت ببيني ! اگر بگويند اين پيرزن يا دختر همان دختر قبلي است ، اماپنجاه سال بعد يا يك ماه بعد؛ عاقل تأييد مي كند كه آن چهره جوان و جذاب فقط براي زيباسازي ِ لحظه ها و ايامي قابليت دارد.

اگر كسي بگويد:

«براي زيبا شدن زندگي اين كارها لازم نيست ، همين كه لحظه ها و روزهاي زيبايي داشته باشيم چون زمان به هم پيوسته است ، در كل زندگي زيبايي خواهيم داشت ،گوشه اي از آن را ديدن يك رخ زيباست و گوشه اي گلي زيبا و...»

مي گويم معلوم است خوب نينديشيده است ، چون آن ميل فطري و باطني به نظاره گري ما بسنده نمي كند اگر در پي ارضاي آن افتاديم ـ كه عملاً هم در مواجهه با برخي زيبايي ها مي افتيم ـ و از قضاي آن پديده ، نتوانست زندگي را زيبا كند؛ زشتي ِشكست ، كام ما را دو چندان تلخ مي كند. از اين رو از رعايت منطق زيبا سازي ناگزيريم .

وقتي في الجمله مي دانيم ، برخي درك هاي زيبايابي ما صحيح نيست ، چون صندلي تماشاي ما جاي خوبي نيست ، لازم مي آيد اول موضع خوبي براي بهتر ديدن پيدا كنيم ، تا به غرور و فريب نيفتيم . بهار را با پاييز ببينيم و جواني را با پيري و... اين تفقه و ژرف انديشي لازمه كار است و يكي از كاركردهاي دين هم دادن چنين صندلي تماشاگري و منتظم و متناسب كردن فاصله ما با پديده هاست .