بازگشت

درك مفهومي و درك مشهودي زيبايي هاي معنوي


اين اوصاف و ارتباط ها كه دخل تمام در زيبا شدن يا زيبا ناشدن حيات ـ علي رغم پديده هاي زيباي حسي ـ دارند، خود اموري نامحسوس اند. گر چه آثار و لوازمشان ملموس و محسوس است ، خود نوعي وجود معنوي و معنايي دارند. اثر خيانت ديده مي شود، اما خود خيانت نه . همچنين است صداقت ، خودخواهي و تواضع و...

حال نكته مهم اين كه اگر بخواهيم اوصاف زيباي اين چنيني را در خودمان پديد آوريم و از اوصاف زشتش برحذر باشيم ، تا در زيبا سازي حيات كام ياب باشيم ، لازم است همان اتفاقي كه در مواجهه با يك پديده زيباي حسي در ما مي افتد، اين جا هم بيفتد و ما را منفعل كرده ايجاد كشش و شيدايي بنمايد. اين مشكل جدي زيبايي هاي معنوي و هم مشكل اخلاق عملي است . اگر اينها سياهي بر كاغذ يا فقط مفهوم ذهني با وساطت الفاظ باشند، چنين تناسب و موزونيتّي ـ لااقل براي سطح عمومي جوامع ـ ندارند كه ايجاد شيدايي و دلبري كنند، اما اگر مجسم و محسوس يا مشهود ما شوند ـ چرا؛ همان اتفاق مي افتد. و ما مشعوف زيبايي آنها مي شويم و در به دست آوردن آنها، همچون پديده هاي زيباي حسي مي كوشيم . هيچ كس نيست كه از گذشت و ايثار هنگام شهود آن و هنگام درك مفهومي آن ، مقداري زيبايي درك كند. آيا مواجهه با «دهقان فداكار» در كودكي ـ ولوبا روايت نه رؤيت ـ با جست و جوي مفهوم ايثار و گذشت در لغت نامه ها به يك اندازه در مادرك زيبايي سنت به مقوله فداكاري دست مي كند؟! مسلّماً خير! نمونه اول ديدن محسوس زيبايي و نمونه دوم درك مفهومي آن است .