بازگشت

برقراري ارتباط زيبا با پديده هاي زيبا


بي ترديد در «زيبا شدن حيات » سه عنصر محوري نقش آفرينند:

الف ) پديده هاي موزون و متناسب (زيبا) در خارج ؛

ب ) مُدرِك زيبايي در درون ما؛

ج ) برقراري رويكرد و ارتباط زيبا بين ما و آن پديده زيبا.

رأي معقول و مقبول در زيبايي هاي حسي اين است كه آنها نه از «معقولات ماهوي »اند، كه وجودي مستقل در خارج داشته باشند ـ يعني يك پديده باشد و يك زيبايي ـ چنانچه برخي معتقدند و نه فقط احساسات و عواطف انساني اند كه هيچ منشأ انتزاعي هم در خارج نداشته باشند، بلكه از معقولات ثاني فلسفي اند؛ يعني منشأ انتزاع درخارج دارند، نه وجود منحاذ و مستقل . بايد پديده اي داراي موزونيت و تناسب خاصي باشد، تا ذهن و مُدرِك انساني از آن زيبايي دريافت نمايد. به تعبير فلسفي عروض ذهني و اتصاف خارجي دارند.

روشن است چنانچه نبودن تناسب و موزونيت و... در عدم درك زيبايي نقش دارد.نبودن قوه درك زيبايي در ما هم ، منجر به عدم درك زيبايي مي انجامد. اگر به علت اختلال هاي رواني چنين دركي از انسان ساقط شود، او پديده هايي را كه در انسان هاي معقول ايجاد شعف و بهجت مي نمايد زيبا نمي بيند.

اين دو عامل در «زيبا ديدن » پديده ها و درك زيبايي نقش آفرينند،اما «زيبا شدن حيات » در گرو امتداد اين حس ، يا ضميمه شدن ، يا ضميمه كردن آن پديده زيبا به زندگي ممكن مي شود. حال همين انضمام مي تواند به دو وصف زشت و زيبا صورت گيرد؛ كه هر كدام نقشي فوق العاده در زيبا شدن يا زيبا نشدن حيات دارند. بسا، پديده اي زيبا وارد زندگي ما بشود و ضميمه به ما گردد، اما حيات در زندگي را زيبا ننمايد. فرض كنيد كسي مي خواهد، زيبا رويي كه درك زيبايي مدهوشش كرده است ، به خود ضميمه كند. والدين از ارتباط اين دو ناراضي اند. پس انضمام او با دروغ و خيانت و ارتكاب جرايمي مثل قتل برخي از وابستگان صورت مي گيرد. اي بسا! زيبا با عقد زوجيت به او منضم مي شود. اما حتي با رضايت بازماندگان و پيش نيامدن تلخي زندان و قصاص ، زندگي اين دو زيبا نمي شود. اين نياز به برهان ندارد و با تورقي در روزنامه ها و حوادث ديروز و امروز قابل تأييد است . در مقابل ، زندگي زيبايي را مي بينيد كه در آن پديده زيبايي ـ به زعم ما ـ به چشم نمي خورد؛ دختري كه با يك جانباز از كار افتاده و به لحاظ ظاهري شكسته و ناموزون ازدواج كرده ، اما حكايت زندگي و حيات زيبايشان ضرب المثل است . اين هم در مملكت اسلامي ما نمونه دارد و بسياري ، آنها را مي شناسند.

اين جا اوصافي مثل تواضع ، صداقت ، ايثار و مروّت و... با پديده هاي معمولي ،زندگي زيبا مي سازد. آن جا اوصاف ، خيانت خودخواهي ، دروغ ، هرزه گي و... از پديده هاي زيبا، زندگي ِ زشتي مي سازد. اين اوصاف كه موضوعات گزاره هاي اخلاقي يا زيبايي هاي غيرحسي اند، نقش عمده در زيباسازي حيات دارند. يكي از كاركردهاي مهم دين هم تعريف و تحديد و ترغيب به اوصاف زيبا و تحذير از اوصاف زشت براي زيباسازي حيات مي باشد.